English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
estimable قابل براورد کردن
Other Matches
calculable براورد کردنی قابل اعتماد
estimates براورد کردن براورد
estimate براورد کردن براورد
estimating براورد کردن براورد
estimated براورد کردن براورد
estimate تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating تخمین زدن براورد براورد وضعیت
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن
estimates براورد کردن
put at براورد کردن
estimated براورد کردن
estimate براورد کردن
surveys براورد کردن
surveyed براورد کردن
calculate براورد کردن
estimating براورد کردن
calculates براورد کردن
calculated براورد کردن
overestimating زیاد براورد کردن
overestimates زیاد براورد کردن
over estimation بیش از حد براورد کردن
overestimated زیاد براورد کردن
overestimate زیاد براورد کردن
overrate زیاد براورد کردن
overestimation پیش براورد کردن
misvalue بناحق براورد کردن
overrated زیاد براورد کردن
overrates زیاد براورد کردن
overrating زیاد براورد کردن
misestimate غلط براورد کردن
dam design براورد سد براورد بند
forecast براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
estimated براورد
line of regression خط براورد
evaluations براورد
appraisal براورد
evaluation براورد
estimate براورد
appraisals براورد
estimation براورد
survey براورد
estimating براورد
surveyed براورد
surveys براورد
estimations براورد
estimates براورد
surveyor براورد کننده
regression estimate براورد رگرسیون
intelligence estimate براورد اطلاعات
interval estimate براورد فاصلهای
extrapolations براورد برونی
appreciation of the situation براورد وضعیت
estimated of situation براورد وضعیت
biased estimate براورد سودار
staff estimate براورد ستادی
assessments براورد مالیات
assessments تقویم براورد
assessment براورد مالیات
interpolations براورد درونی
assessment تقویم براورد
time estimation براورد زمانی
interpolation براورد درونی
extrapolation براورد برونی
overestimation براورد اضافی
underestimation براورد نقصانی
rough estimate براورد تقریبی
point estimate براورد نقطهای
point estimation براورد نقطهای
unbiased estimate براورد ناسودار
calculation حساب براورد
commander's estimate براورد فرماندهی
estimate of the situation براورد وضعیت
calculating factor ضریب براورد
error of estimate خطای براورد
surveyors براورد کننده
estimator براورد کننده
cost accountant براورد کننده
cost calculation براورد هزینه
cost estimate براورد هزینه
abstracts فهرست خلاصه براورد
command budget estimate براورد بودجه یکان
estimate [quote] براورد [تخمین] [اقتصاد]
abstracting فهرست خلاصه براورد
least squares estimates براورد حداقل مربعات
the estimative faculty قوه سنجش یا براورد
standard error of estimate خطای معیار براورد
conservative estimate براورد محافظه کارانه
pre design estimate براورد مقدماتی طرح
quantity surveyor براورد کننده مقادیر
quantity surveyors براورد کننده مقادیر
quantily surveyor براورد کننده مقادیر
unliquidated damages خسارات غیرقابل براورد به پول
unbiased estimators براورد کنندههای بدون تورش
capitalization براورد ارزش حال سرمایه
second revised estimate براورد تجدید نظر شده دوم
i put the population at 0000 نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
erectable قابل راست کردن یا بنا کردن
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
rebuttable قابل رو کردن
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reversible قابل پشت و رو کردن
manageable قابل اداره کردن
condensible قابل خلاصه کردن
projectable قابل پرتاب کردن
translatable قابل معنی کردن
separable قابل جدا کردن
swimmable قابل شنا کردن
combatable قابل جنگ کردن
multiplicable قابل ضرب کردن
magnetizable قابل مغناطیسی کردن
multipliable قابل ضرب کردن
exhaustible قابل خالی کردن
inflatable قابل تورم یا باد کردن
removable قابل سوار و پیاده کردن
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
attachable قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
downloadable آنچه قابل بار کردن است
bind الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
binds الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
permanent خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
eurocheque چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
zeros پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل معرفی قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
standalone که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
joint filler نوارهایی که ازمواد قابل تراکم ساخته شده و پر کردن درزها به کارمیرود
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
nonerasable storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
scrambles کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambled کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scramble کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
public متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
mirrors کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com