Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
transplantable
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
Other Matches
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
illuviate
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
demountable
قابل برداشتن
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
dedicated
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
DLL
فایلی که حاوی کتابخانهای از توابعی است که توسط برنامه دیگری قابل استفاده است
in the d.
درمحل
mixing in place
اغشتگی درمحل
emergency burial
دفن درمحل
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
In a secure ( safe ) place.
درمحل محکم وامنی
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
local option
اختیار تعیین چیزی درمحل
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
nests
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nest
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
substituting
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
sleep in
درمحل کار خود جای خواب داشتن
substituted
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
misfile
بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
keloid
برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
fpla
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
pick up
برداشتن
take up
برداشتن
to take up
برداشتن
glom
برداشتن
sublate
برداشتن
removes
برداشتن
removes
از جا برداشتن
include
در برداشتن
includes
در برداشتن
takes
برداشتن
take
برداشتن
to pick up
برداشتن
to pull off
برداشتن
to run away with
برداشتن
removing
از جا برداشتن
removing
برداشتن
countertrace
برداشتن از
to mop up
برداشتن
moistening
نم برداشتن
pickup
برداشتن
remove
از جا برداشتن
flaw
مو برداشتن
deletes
برداشتن
lifts
برداشتن
flaws
مو برداشتن
ingether
برداشتن
ingather
برداشتن
deleting
برداشتن
lift
برداشتن
delete
برداشتن
lifted
برداشتن
lifting
برداشتن
remove
برداشتن
deleted
برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
remove slag
سرباره را برداشتن
map
نقشه برداشتن از
run away with
برداشتن و در رفتن
heave
خیز برداشتن
heaved
خیز برداشتن
surmounted
ازمیان برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
clearance
برداشتن مانع
to carry arms
سلاح برداشتن
feet
پاچنگال برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
decodes
برداشتن رمز
decode
برداشتن رمز
maps
نقشه برداشتن از
snap up
تند برداشتن
twists
تاب برداشتن
decoded
برداشتن رمز
twisting
تاب برداشتن
twist
تاب برداشتن
flaws
ترک برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
surmount
ازمیان برداشتن
removing
برداشتن مهر
warp
تاب برداشتن
warped
تاب برداشتن
warps
تاب برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
flaw
ترک برداشتن
uncap
کلاه از سر برداشتن
uncap
سر پوش برداشتن از
removes
برداشتن مهر
remove
برداشتن مهر
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
unhood
سرپوش برداشتن از
elides
ازاخر برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
unmask
نقاب برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
unmasking
نقاب برداشتن از
unmasks
نقاب برداشتن از
eliding
ازاخر برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
transcribed
رونوشت برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
transcribing
رونوشت برداشتن
to take off
برداشتن بردن
cease
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
resign
دست برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
step
قدم برداشتن
step
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
stepping
گام برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
give up
دست برداشتن از
list
سیاهه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
poll
نمونه برداشتن
machines
براده برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
machine
براده برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
polls
نمونه برداشتن
off take rudder
سکان برداشتن
crack
شکاف برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
to break step
غلط پا برداشتن
machined
براده برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
gait
گام برداشتن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to whisk away or off
تند بردن برداشتن
crack
شکاف برداشتن ترکیدن
leave alone
<idiom>
دست از سر کسی برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
curled
تاب برداشتن فردادن
curls
تاب برداشتن فردادن
To pluck ones eyebrows.
زیر ابرو برداشتن
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
to run away with
برداشتن ودر رفتن
curl
تاب برداشتن فردادن
defuse
فیوز بمب را برداشتن
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
decontrol
دست از کنترل برداشتن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
to get anything out of the way
کاری را ازمیان برداشتن
withdraw
عقب کشیدن برداشتن
untread
بعقب گام برداشتن
withdraws
عقب کشیدن برداشتن
disburden
بار از دوش برداشتن
pace
شیوه گام برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
to have two strings to one bow
با یک دست دو هندوانه برداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com