Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
English
Persian
actionable
قابل تعقیب قانونی
suable
قابل تعقیب قانونی
actionable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
Other Matches
prosecutor
تعقیب قانونی
prosecutors
تعقیب قانونی
sues
تعقیب قانونی کردن
indicting
تعقیب قانونی کردن
suing
تعقیب قانونی کردن
litigates
تعقیب قانونی کردن
litigating
تعقیب قانونی کردن
sued
تعقیب قانونی کردن
prosecutions
تعقیب قانونی پیگرد
sue
تعقیب قانونی کردن
prosecution
تعقیب قانونی پیگرد
litigate
تعقیب قانونی کردن
prosecute
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
indict
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
indicted
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
litigated
تعقیب قانونی کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
traceable
قابل تعقیب
impeachable
قابل تعقیب
pursuable
قابل تعقیب
prosecutable
قابل تعقیب
indictable
قابل تعقیب
indictable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
not liable to prosecution
غیر قابل تعقیب
actionable
قابل تعقیب در دادگاه
culpable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
penal
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
rebuttable presumption
فرض قانونی قابل انکار
to enter into force as from
قابل اجرا
[قانونی]
شدن از زمان
conclusive or irrebuttable presumption
فرض قانونی غیر قابل انکار
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
privacy
قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
legitimate
عذر قانونی قانونی
legitimated
عذر قانونی قانونی
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
follow-ups
تعقیب
chasing
تعقیب
chace
تعقیب
pursuits
تعقیب
further to
در تعقیب
pursuit
تعقیب
prosecution
تعقیب
follow-up
تعقیب
right to sue
حق تعقیب
pursuance
تعقیب
prosecutions
تعقیب
litigation
تعقیب
pursuant to
در تعقیب
persecution
تعقیب
chases
تعقیب
clampdowns
تعقیب
in continuation of
در تعقیب
in pursuance of
در تعقیب
chase
تعقیب
continuation
تعقیب
venery
تعقیب
chased
تعقیب
following
تعقیب
clampdown
تعقیب
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
trailer
تعقیب کننده
tail
تعقیب کردن
chaser
تعقیب کننده
tailed
تعقیب کردن
lay by the heels
تعقیب کردن
lay fast by the heels
تعقیب کردن
prosecution
تعقیب کننده
tails
تعقیب کردن
trailers
تعقیب کننده
hue and cry
تعقیب قاتل
prosecutions
تعقیب کننده
automatic aiming
تعقیب خودکار
chasers
تعقیب کننده
indictor
تعقیب کننده
indicter
تعقیب کننده
nolle proseequi
منع تعقیب
tailing
دنباله تعقیب
track
تعقیب کردن
tracked
تعقیب کردن
tracks
تعقیب کردن
suability
قابلیت تعقیب
chive
تعقیب کردن
criminal prosecution
تعقیب جزایی
to follow up
تعقیب کردن
legal suit
تعقیب قضایی
automatic tracking
تعقیب خودکار
nonsuit
عدم تعقیب
nonsequitur
عدم تعقیب
autotrack
تعقیب خودکار
chace
تعقیب کردن
liable to prosecution
مورد تعقیب
indifferent
بی طرف بی تعقیب
chivvy
تعقیب کردن
ensued
تعقیب کردن
ensues
تعقیب کردن
pursue
تعقیب کردن
pursued
تعقیب کردن
chase
تعقیب کردن
practising
تعقیب کردن
suing
تعقیب کردن
sues
تعقیب کردن
chivied
تعقیب کردن
chivvying
تعقیب کردن
chivying
تعقیب کردن
chivvies
تعقیب کردن
chivvied
تعقیب کردن
follow up
تعقیب کردن
chased
تعقیب کردن
chases
تعقیب کردن
chasing
تعقیب کردن
ensue
تعقیب کردن
chivies
تعقیب کردن
practicing
تعقیب کردن
practise
تعقیب کردن
practises
تعقیب کردن
pursues
تعقیب کردن
suited
تعقیب انطباق
prosecute
تعقیب کردن
suit
تعقیب انطباق
traces
تعقیب کردن
prosecuted
تعقیب کردن
sued
تعقیب کردن
manhunt
تعقیب جنایتکاران
prosecutes
تعقیب کردن
manhunts
تعقیب جنایتکاران
prosecuting
تعقیب کردن
drop track
تعقیب موقوف
sue
تعقیب کردن
suits
تعقیب انطباق
traced
تعقیب کردن
pursuers
تعقیب کننده
pursuit course
مسیر تعقیب
trace
تعقیب کردن
pursuing
تعقیب کردن
pursuer
تعقیب کننده
nolle prosequi
قرار موقوفی تعقیب
drop track
تعقیب را قطع کنید
track
تعقیب مسیر کردن
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
tracked
تعقیب مسیر کردن
track production
شروع تعقیب هدف
tracks
تعقیب مسیر کردن
pointer chasing
تعقیب اشاره گرها
follows
تعقیب کردن فهمیدن
followed
تعقیب کردن فهمیدن
follow
تعقیب کردن فهمیدن
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
absolution
منع تعقیب کیفری
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
action
جریان حقوقی تعقیب
actions
جریان حقوقی تعقیب
astro tracker
تعقیب کننده نجومی
track mode
روش تعقیب هدف
trailing
هدف را تعقیب کنید
merged
اعلام مسیر تعقیب
follwer
مقلد تعقیب کننده
trailed
هدف را تعقیب کنید
trail
هدف را تعقیب کنید
give chase
<idiom>
تعقیب چیزی یا کسی
violation will be prosecuted
متخلفین تعقیب خواهند شد
verdict for staying the proceeding
قرار منع تعقیب
trails
هدف را تعقیب کنید
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
suits
خواست دادن تعقیب کردن
suited
خواست دادن تعقیب کردن
coursed
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
suit
خواست دادن تعقیب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com