English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
datable قابل تعیین تاریخ
dateable قابل تعیین تاریخ
Other Matches
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
determinable قابل تعیین
assignability قابل تعیین
assignable قابل تعیین و تخصیص
designable قابل طرح یا تعیین
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
indeterminable غیر قابل تعیین
quantifiable قابل سنجش یا تعیین
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
dates تاریخ
eras تاریخ
history تاریخ
era تاریخ
histories تاریخ
dateless بی تاریخ
appointed day تاریخ
appointments تاریخ ها
as of از تاریخ
coetaneous هم تاریخ
with effect from از تاریخ ...
coeval هم تاریخ
appointment تاریخ
undated بی تاریخ
date [appointment] تاریخ
no date بی تاریخ
date تاریخ
appointed days تاریخ ها
dates [appointments] تاریخ ها
as from از تاریخ ,
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
date نخل تاریخ
basic date تاریخ ترفیع
shelf life تاریخ مصرف
chronogram ماده تاریخ
acceptance date تاریخ قبولی
natural historian تاریخ نویس
backdating date پیش تاریخ
modern history تاریخ معاصر
closing date تاریخ انقضاء
completion date تاریخ تکمیل
epochs مبدا تاریخ
epoch مبدا تاریخ
maintenance history تاریخ تعمیرات
prehistory پیش تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
maturity date تاریخ سررسید
dates نخل تاریخ
date in issuing تاریخ صدور
dateable تاریخ گذاردنی
literary history تاریخ ادبیات
datable تاریخ گذاردنی
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
delivery date تاریخ تحویل
natural history تاریخ طبیعی
julain date تاریخ ژولین
dateline تاریخ گذاری
date of shipment تاریخ حمل
date of maturity تاریخ انقضاء
current date تاریخ جاری
system date تاریخ سیستم
historians تاریخ نویس
termination date تاریخ پایان
dated تاریخ دار
in chronological order به ترتیب تاریخ
expiry date تاریخ انقضاء
the date was not specified تاریخ ان معلوم
historian تاریخ گزار
Ancient history تاریخ باستان
prehistory ماقبل تاریخ
historian تاریخ نویس
historicity تاریخ گرایی
date of birth تاریخ تولد
stale cheque چک تاریخ گذشته
postdate تاریخ ماقبل
out of date از تاریخ گذشته
due date تاریخ سررسید
expiration date تاریخ انقضا
due date تاریخ تادیه
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
economic history تاریخ اقتصادی
postdated تاریخ ماقبل
effective date تاریخ اجرا
intellectual history تاریخ اندیشه ها
historians تاریخ گزار
value date تاریخ ارزش
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
era اغاز تاریخ عصر
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
misdate تاریخ غلط گذاشتن
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
medizeval history تاریخ قرون وسطی
the christian era مبدا تاریخ میلادی
from the date on wards از این تاریخ به بعد
azoic دوران ماقبل تاریخ
back dated پیش تاریخ شده
historically بشکل تاریخ دراوردن
up to now تا کنون تا این تاریخ
value date تاریخ اجرا والور
of even date دارای همان تاریخ
historic معروف مبنی بر تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
post date تاریخ اینده گذاشتن
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
completion date تاریخ انجام کار
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological دارای تسلسل تاریخ
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
morphology تاریخ تحولات لغوی
historian تاریخ دان مورخ
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
date time group گروه تاریخ و زمان
dateline محل تاریخ گذاری
landmarks نقطه تحول تاریخ
landmark نقطه تحول تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
historians تاریخ دان مورخ
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
eras اغاز تاریخ عصر
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
even دارای همان تاریخ
letter of even date نامه همین تاریخ
cryptodate کلید تاریخ رمز
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
dates تاریخ روز و ماه و سال
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
date تاریخ روز و ماه و سال
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
data break تاریخ تعویض کلید رمز
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
to dungeon somebody به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
to cast [throw] somebody into the dungeon به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
assyriologist متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
assyriology مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
mammoths فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com