Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
English
Persian
separable
قابل تفکیک
detachable
قابل تفکیک
Search result with all words
inseparable
غیر قابل تفکیک
detachable bottom
کف قابل تفکیک
impartible
جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
inseparable cost
هزینه غیر قابل تفکیک
separably
بطور قابل تفکیک
Other Matches
part
تفکیک کردن تفکیک شدن
break down
تفکیک
disjunction
تفکیک
disintegration
تفکیک
break
تفکیک
breaks
تفکیک
partings
تفکیک
breakdown
تفکیک
breakdowns
تفکیک
separating
تفکیک
denotation
تفکیک
differentiation
تفکیک
analysis
تفکیک
removal
تفکیک
dissociation
تفکیک
parting
تفکیک
severance
تفکیک
demodulation
تفکیک
resolution
تفکیک
secession
تفکیک
resolutions
تفکیک
separations
تفکیک
separation
تفکیک
secernment
تفکیک
segregation
تفکیک
dissociation energy
انرژی تفکیک
dissociation curve
منحنی تفکیک
detaching
تفکیک کردن
dissociate
تفکیک نمودن
detaches
تفکیک کردن
dissociates
تفکیک نمودن
detach
تفکیک کردن
dissociating
تفکیک نمودن
split risk
تفکیک خطر
detachment
جداسازی تفکیک
parcelling
تفکیک زمین
photodissociation
تفکیک نوری
optical resolution
تفکیک نوری
response differentiation
تفکیک پاسخ
break bulk
تفکیک محصولات
resolution power
توان تفکیک
separate
تفکیک کردن
partition
تفکیک کردن
severable
تفکیک پذیر
separated
تفکیک کردن
separated
جدایی تفکیک
separates
تفکیک کردن
separates
جدایی تفکیک
separator
تفکیک کننده
demodulator
تفکیک کننده
racial segregation
تفکیک نژادی
predissociation
پیش تفکیک
degree of dissociation
درجه تفکیک
separability
تفکیک پذیری
knocked down
تفکیک شده
separate
جدایی تفکیک
segregation
تفکیک کردن
partitions
تفکیک کردن
resolving power
قدرت تفکیک
color separation
تفکیک رنگ
separations
تفکیک متارکه
separations
تفکیک کردن
thermal dissociation
تفکیک گرمایی
resolutions
تفکیک پذیری
discriminator
تفکیک کننده
diacritic
تفکیک کننده
disjunct
وجه تفکیک
resolvable
تفکیک پذیر
diacritical
تفکیک کننده
low resolution
تفکیک پایین
centrifuges
تفکیک کردن
centrifuge
تفکیک کردن
separation
تفکیک متارکه
self dissociation
خود تفکیک
division of powers
تفکیک قوا
dissociation
تفکیک گسستگی
ionic dissociation
تفکیک یونی
break up
تفکیک کردن
break down of negotiation
تفکیک مذاکرات
resolution
تفکیک پذیری
separable
تفکیک پذیر
dissociation constant
ثابت تفکیک
separation
تفکیک کردن
inseparable
تفکیک ناپذیر
detachments
جداسازی تفکیک
low resolution
تفکیک پذیری پایین
resolving agent
عامل تفکیک کننده
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
desegregating
تفکیک زدایی کردن
partition
وسیله یا اسباب تفکیک
separatism
تفکیک تجزیه طلبی
resolution
تفکیک پذیری رفع
partitions
وسیله یا اسباب تفکیک
desegregate
تفکیک زدایی کردن
desegregates
تفکیک زدایی کردن
principle of separation of powers
اصل تفکیک قوا
desegregated
تفکیک زدایی کردن
work breakdown structure
ساختار تفکیک کار
break bulk cargo
محمولات تفکیک شده
resolutions
تفکیک پذیری رفع
segregate
جدا سازی تفکیک
modem
تلفیق و تفکیک کننده
bond dissociation energy
انرژی تفکیک پیوند
segregating
جدا سازی تفکیک
preesolved
پیش تفکیک شده
break bulk agent
عامل تفکیک محصولات
segregation
تفکیک ذرات بتن
segregates
جدا سازی تفکیک
denominationalism
اعتقاد به تفکیک و تقسیم
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
desegregate
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated
تفکیک نژادی را فسخ کردن
disintegration product
محصول تجزیه و تفکیک شده
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
desegregating
تفکیک نژادی را فسخ کردن
exploded pie graph
نمودار گرد تفکیک شده
resolvable tartaric acid
تارتریک اسید تفکیک پذیر
desegregates
تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotation
علامت تفکیک معنی و مفهوم
resolution
قدرت تفکیک
[ریاضی]
[فیزیک]
denoted
تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes
تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
denote
تفکیک کردن علامت گذاردن
system resolution
تفکیک سیستم کار دستگاه
discriminating circuit
مدار تفکیک کننده مین
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
segregative
طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolution
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
hayes compatible modem
تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
denotative
دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
fibre optics
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
cadastral surveys
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
marshalling yard
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
قابل درک قابل رویت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
earmarking
تفکیک کردن جدا کردن
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
differentiate
متمایز کردن تفکیک کردن
differentiates
متمایز کردن تفکیک کردن
differentiating
متمایز کردن تفکیک کردن
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
قابل حل
incapable
نا قابل
abler
قابل
able
قابل
sensible
قابل حس
ablest
قابل
acceptor
قابل
solvable
قابل حل
dissoluble
قابل حل
capable
قابل
apt
قابل
qualified
قابل
good
قابل
thorough paced
قابل
enforcible
قابل اجرا
eradicable
قابل استیصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com