Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
operable
قابل درمان
treatable
قابل درمان
Other Matches
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
irremediable
بی درمان
remedies
درمان
treatments
درمان
remedying
درمان
clients
درمان جو
natural philosophy
درمان
medicative
درمان کن
remedy
درمان
remediless
بی درمان
client
درمان جو
water cure
اب درمان
cure
درمان
treatment
درمان
therapy
درمان
cured
درمان
cures
درمان
medicaments
درمان
immedicable
بی درمان
remedied
درمان
medicament
درمان
social therapy
درمان اجتماعی
adjunctive therapy
درمان جنبی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
marriage therapy
درمان زناشویی
faith healing
درمان اعتقادی
faith cure
درمان اعتقادی
active therapy
درمان فعال
direct therapy
درمان رهنمودی
an active remedy
درمان کاری
supportive therapy
درمان حمایتی
treats
درمان شدن
therapeutics
درمان شناسی
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
therapeutist
درمان شناس
curative
درمان بخش
cures
درمان بخشیدن
cured
درمان بخشیدن
cure
درمان بخشیدن
hydropathist
اب درمان دان
iamatology
درمان شناسی
existential therapy
درمان وجودی
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
therapeusis
درمان شناسی
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
healable
درمان پذیر
electrotherapeutics
درمان برقی
treats
درمان کردن
treated
درمان شدن
treated
درمان کردن
treat
درمان شدن
treat
درمان کردن
pithiatism
درمان تلقینی
placebo therapy
درمان با دارونما
aversion therapy
درمان اجتنابی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
analytic therapy
درمان تحلیلی
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
remediless
درمان ناپذیر
remedying
درمان کردن
interpretive therapy
درمان تفسیری
multiple therapy
درمان تعاونی
cooperative therapy
درمان تعاونی
remedied
درمان کردن
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
conjoint therapy
درمان زوجی
aceology
درمان شناسی
remedies
درمان میزان
remedies
درمان کردن
inpatient
تحت درمان
remedy
درمان کردن
remedy
درمان میزان
corrective therapy
درمان اصلاحی
cure all
درمان هر درد
psychotherapy
درمان روانی
remedying
درمان میزان
physiotherapy
درمان فیزیکی
incurable
درمان ناپذیر
remedied
درمان میزان
chemotherapy
درمان دارویی
kinesalgia
جنبش درمان
incurable
بی درمان بیچاره
depth therapy
درمان عمقی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
therapeutist
متخصص درمان شناسی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
homeopaths
جور درمان خواه
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
homeopath
جور درمان خواه
mud bath
گل مالی تن برای درمان
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
homoeopaths
جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
ect
درمان با تشنج برقی
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
قابل درک قابل رویت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
solvable
قابل حل
thorough paced
قابل
ablest
قابل
qualified
قابل
good
قابل
acceptor
قابل
abler
قابل
apt
قابل
able
قابل
dissoluble
قابل حل
soluble
قابل حل
capable
قابل
sensible
قابل حس
minable
قابل استخراج
mibeable
قابل استخراج
merchantable
قابل فروش
maintainable
قابل نگاهداری
apparent
قابل رویت
livable
قابل زیستن
kenspeckle
قابل شناسایی
limsy
قابل انحناء
limpsy
قابل انحناء
noticeable
قابل توجه
negotiable
قابل معامله
mistakable
قابل اشتباه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com