Total search result: 313 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
realizable |
قابل درک |
intelligible |
قابل درک |
comprehensible |
قابل درک |
imaginable |
قابل درک |
perceptible |
قابل درک |
cognizable |
قابل درک |
imaginal |
قابل درک |
scrutable |
قابل درک |
accountable [explicable] <adj.> |
قابل درک |
comprehensible <adj.> |
قابل درک |
reasonable [comprehensible] <adj.> |
قابل درک |
understandable <adj.> |
قابل درک |
explicable <adj.> |
قابل درک |
|
|
Search result with all words |
|
byte |
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند |
bytes |
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند |
field |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
fielded |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
fields |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
exception |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
exceptions |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
database |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
databases |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
unappealing |
غیر قابل استیناف |
persona non grata |
شخص غیر قابل قبول |
reduce |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
reduces |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
reducing |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
bazooka |
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا |
bazookas |
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا |
ransom |
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود |
ransoms |
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود |
card |
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود |
card |
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند |
card |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
card |
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند |
cards |
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود |
cards |
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند |
cards |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
cards |
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند |
marker |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
markers |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
half |
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند |
inoperable |
غیر قابل جراحی |
inoperable |
غیر قابل استفاده |
inoperable |
غیر قابل کار انداختن خراب |
workable |
قابل اعمال |
workable |
قابل استخراج |
exploitable |
قابل استفاده |
exploitable |
قابل استخراج |
reader |
وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند |
readers |
وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند |
staffing |
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها |
irrefutable |
غیر قابل تکذیب |
sound |
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود |
sounded |
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود |
soundest |
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود |
sounds |
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود |
sicker |
قابل اطمینان |
impeachable |
قابل اتهام |
impeachable |
قابل تعقیب |
indictable |
قابل تعقیب |
binder |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
binders |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
hard |
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است |
hard |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
harder |
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است |
harder |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
hardest |
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است |
hardest |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
reliability |
قابل اعتماد |
reliability |
قابل اطمینان |
flexibility |
کش دار قابل تغییر |
fragmentation |
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند |
editor |
نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است |
editors |
نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است |
cassette |
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند. |
cassettes |
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند. |
basic |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
basics |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
dim |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
dimmed |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
dims |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
public |
متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است |
word |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
worded |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
link |
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد |
machine |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machine |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machine |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machine |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
machined |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machined |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machined |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machined |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
machines |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machines |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machines |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machines |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
stop |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stopped |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stopping |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stops |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
floppy discs |
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است |
floppy disk |
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است |
floppy disks |
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است |
global |
متغیر یا عددی که توسط هر تابع یا ساختار برنامه قابل دستیابی است |
globally |
متغیر یا عددی که توسط هر تابع یا ساختار برنامه قابل دستیابی است |
logical |
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است |
remainder |
پس مانده غیر قابل مصرف |
plastic |
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر |
prime |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
primed |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
primes |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
Other Matches |
|
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
combustible |
قابل سوزش قابل تراکم |
changeable |
قابل تعویض قابل تبدیل |
presentable |
قابل معرفی قابل ارائه |
exigible |
قابل مطالبه قابل پرداخت |
presumable |
قابل استنباط قابل استفاده |
exigible |
قابل تقاضا قابل ادعا |
tenable |
قابل مدافعه قابل تصرف |
elastic |
قابل کش امدن قابل انعطاف |
sensible |
قابل درک قابل رویت |
flexile |
قابل تغییر قابل تطبیق |
observable |
قابل مشاهده قابل گفتن |
adducible |
قابل اضهار قابل ارائه |
presentable |
قابل نمایش قابل تقدیم |
achievable |
قابل وصول قابل تفریق |
transferable |
قابل واگذاری قابل انتقال |
thankworthy |
قابل تشکر قابل شکر |
bilable |
قابل رهایی قابل ضمانت |
capacity |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
capacities |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
visual display terminal |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
visual display unit |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
indemonstrable |
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح |
floatable |
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی |
inconvertible |
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر |
irrefrangible |
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب |
indiscoverable |
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
inexplicably |
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر |
vendable |
قابل فروش جنس قابل فروش |
vendible |
قابل فروش جنس قابل فروش |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
soluble |
قابل حل |
dissoluble |
قابل حل |
qualified |
قابل |
good |
قابل |
ablest |
قابل |
abler |
قابل |
sensible |
قابل حس |
thorough paced |
قابل |
acceptor |
قابل |
incapable |
نا قابل |
apt |
قابل |
solvable |
قابل حل |
able |
قابل |
capable |
قابل |
describable |
قابل توصیف |
extensile |
قابل کشش |
extensile |
قابل بسط |
extensible |
قابل تمدید |
determinable |
قابل تعیین |
expansile |
قابل انبساط |
detachable bottom |
کف قابل تفکیک |
expellable |
قابل اخراج |
despisable |
قابل استحقار |
recommendable |
قابل توصیف |
expessible |
قابل فهماندن |
explainable |
قابل شرح |
extensile |
قابل تعمیم |
exterminable |
قابل انقراض |
descendible |
قابل انتقال |
fiduciary |
قابل اعتماد |
fertilizable |
قابل باروری |
fermentable |
قابل تخمیر |
fencible |
قابل دفاع |
fathomable |
قابل پیمایش |
deprivable |
قابل محرومیت |
farmeble |
قابل کشتکاری |
derivable |
قابل اشتقاق |
farmeble |
قابل اجاره |
farmable |
قابل اجاره |
farmable |
قابل کشتکاری |
faithworthy |
قابل اعتماد |
erodible |
قابل سایش |
extractible |
قابل استخراج |
descendible |
قابل نزول |
extractable |
قابل کشیدن |
extractive |
قابل کشیدن |
expessible |
قابل بیان |
expandable |
قابل انبساط |
detonable |
قابل انفجار |
dividable |
قابل تقسیم |
discountable |
قابل کسر |
effable |
قابل تغییر |
effaceable |
قابل زدودن |
eludible |
قابل گریز |
enforcible |
قابل اجرا |
eradicable |
قابل استیصال |
distributable |
قابل توزیع |
distillable |
قابل تقطیر |
discussible |
قابل بحث |
dislikable |
قابل تنفر |
discriminable |
قابل تمیز |
dislikeable |
قابل تنفر |
displaceable |
قابل تغییر |
disputable |
قابل بحث |
exepandable |
قابل توسعه |
discoverable |
قابل کشف |
erectile |
قابل نعوظ |
executory |
قابل اجرا |
exercisable |
قابل تمرین |
exhalable |
قابل تبخیر |
diminishable |
قابل کاستن |
dubitable |
قابل تردید |
dilatable |
قابل اتساع |
diffusible |
قابل انتشار |
detonatable |
قابل انفجار |
executable |
قابل اجرا |
excludable |
قابل استثناء |
erodible |
قابل فرسایش |
dirigible |
قابل هدایت |
evaporable |
قابل تبخیر |
evocable |
قابل احضار |
exactable |
قابل تحمیل |
exactable |
قابل مطالبه |
examinable |
قابل امتحان |
exchangeable |
قابل مبادله |
discussable |
قابل بحث |
fishable |
قابل ماهیگیری |
investigable |
قابل رسیدگی |
limpsy |
قابل انحناء |
limsy |
قابل انحناء |
livable |
قابل زیستن |
livable |
قابل معاشرت |
livable |
قابل زندگی |
liveable |
قابل زیستن |
liveable |
قابل معاشرت |
liveable |
قابل زندگی |
machinable |
قابل تراش |
limpsey |
قابل انحناء |
limit of inflammability |
حد قابل اشتعال |
pardoable |
قابل عفو |
inventible |
قابل اختراع |
inventible |
قابل جعل |
irrecusable |
غیر قابل رد |
irrigable |
قابل ابیاری |
judicable |
قابل قضاوت |
justiciable |
قابل دادرسی |
kenspeckle |
قابل شناسایی |
leviable |
قابل تحمیل |
licensable |
قابل اجازه |
macroscopic |
قابل رویت |
maintainable |
قابل نگاهداری |
moveable |
قابل تغییر |
multipliable |
قابل تکثیر |
multiplicable |
قابل تکثیر |
namable |
قابل ذکر |
nota bene |
قابل توجه |
numerable |
قابل شمارش |
omissible |
قابل حذف |
open cheque |
چک قابل انتقال |
operable |
قابل علاج |
moot |
قابل بحث |
mobilizable |
قابل تجهیز |
mistakable |
قابل اشتباه |
medicable |
قابل معالجه |
meltable |
قابل ذوب |
mentionable |
قابل ذکر |
merchantable |
قابل معامله |
merchantable |
قابل فروش |
mibeable |
قابل استخراج |
minable |
قابل استخراج |
operable |
قابل درمان |
interconvertible |
قابل تبدیل |
fissile |
قابل انشقاق |
fracturable |
قابل شکست |
fracturable |
قابل انکسار |
fungible |
قابل تعویض |
fusil |
قابل ذوب |
fusile |
قابل ذوب |
gasifiable |
قابل تبخیرgasworks |
generable |
قابل تعمیم |
generable |
قابل تولید |
get at able |
قابل حصول |
fortifiable |
قابل استحکام |
forgeable |
قابل اهنگری |
forfeitable |
قابل مجازات |
fissionable |
قابل شکافت |
fit for use |
قابل استفاده |
fit to eat |
قابل خوردن |
fixed format |
قابل ثابت |
fleeceable |
قابل چیدن |
flege |
قابل پرواز |
flightworthy |
قابل پرواز |
flyable |
قابل پرواز |
fordable |
قابل عبور |
governable |
قابل حکومت |
grantable |
قابل اهداء |
inferable |
قابل استنباط |
inferible |
قابل استنباط |
inflamable |
قابل اشتعال |
inflective |
قابل صرف |
inflexional |
قابل صرف |
inhabitable |
قابل سکنی |
inheritable |
قابل توارث |
inoculable |
قابل تلقیح |