Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
worthwhile
قابل صرف وقت ارزش دار
Other Matches
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
sensible
قابل درک قابل رویت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
shotten
بی ارزش
rewarding
پر ارزش
market value
ارزش
valueless
بی ارزش
big ticket
با ارزش
prices
ارزش
price
ارزش
worthiness
ارزش
worm eaten
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
cost
ارزش
raffish
بی ارزش
rubbish
بی ارزش
punks
بی ارزش
picayune
بی ارزش
punk
بی ارزش
avail
ارزش
fustian
بی ارزش
picayubnish
بی ارزش
worthless
بی ارزش
low grade
کم ارزش
no par
بی ارزش
low level
کم ارزش
brummagem
کم ارزش
brummagem
بی ارزش
naught
بی ارزش
small change
کم ارزش
junky
بی ارزش
worth
با ارزش
treasure
با ارزش
worth
ارزش
values
ارزش
valuing
ارزش
unvalued
بی ارزش
trivalency
سه ارزش
regardant
با ارزش
trivalence
سه ارزش
value
ارزش
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
indexation
ارزش ترازی
premium
اضافه ارزش
store of value
منبع ارزش
wear thin
<idiom>
بی ارزش شدن
premiums
اضافه ارزش
value theory
نظریه ارزش
downgrade
کم ارزش کردن
loan value
ارزش استقراض
heat value
ارزش گرمایی
subjective value
ارزش ذهنی
heritage asset
میراث با ارزش
heat of combustion
ارزش گرمایی
place value
ارزش مکانی
theory of value
نظریه ارزش
logical value
ارزش منطقی
present value
ارزش فعلی
threshold value
ارزش استانهای
commercial value
ارزش تجارتی
absolute volue
ارزش مطلق
junk
کهنه و کم ارزش
capital
ارزش ویژه
loan value
ارزش وام
absolute value
ارزش مطلق
value of assets
ارزش دارائی ها
heating value
ارزش گرمایی
esteem
رعایت ارزش
it is of little worth
کم ارزش است
loss of value
افت ارزش
kitsch
هنر بی ارزش
penny worth
ارزش یک پنی
belittlement
کم ارزش سازی
book value
ارزش دفتری
survival value
ارزش بقا
increase in value
افزایش ارزش
axiology
علم ارزش ها
surrender value
ارزش بازخرید
surplus value
ارزش اضافی
valuations
ارزش گذاری
auxiliary value
ارزش کومکی
average value
ارزش میانگین
valuation
ارزش گذاری
tinker's damn
چیزبی ارزش
limiting value
ارزش نهایی
call by value
فراخوانی با ارزش
paradox of value
تناقض ارزش
downgrading
کم ارزش کردن
downgrades
کم ارزش کردن
downgraded
کم ارزش کردن
par value
ارزش اسمی
code value
ارزش رمز
axiology
ارزش شناسی
base rates
ارزش اولیه
tinker's dam
چیزبی ارزش
base rate
ارزش اولیه
capitalized value
ارزش سرمایهای
added value
ارزش افزوده
capital value
ارزش فعلی
call price
ارزش اسمی
caloric value
ارزش گرمایی
calorific value
ارزش گرمایی
depreciation
کم ارزش شمردن
capital value
ارزش سرمایه
capital value
ارزش سرمایهای
intrinsic value
ارزش ذاتی
waff
نظر بی ارزش
value for money
ارزش پول
value date
تاریخ ارزش
value as security
ارزش تضمین
value analysis
تحلیل ارزش
real value
ارزش واقعی
influence value
ارزش تاثیر
value added
ارزش افزوده
belittle
کم ارزش کردن
belittled
کم ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
disvalue
بی ارزش کردن
belittling
کم ارزش کردن
value in exchange
ارزش مبادله
valence
توان ارزش
value in use
ارزش استفاده
salvage value
ارزش بازیافتنی
scrap value
ارزش اسقاطی
salavage value
ارزش اسقاطی
market value
ارزش بازاری
meed
پاداش ارزش
nominal value
ارزش اسمی
value of money
ارزش پول
diagnostic value
ارزش تشخیصی
differential cost
ارزش نهایی
monetary value
ارزش پولی
quantitative value
ارزش کمی
quantitative value
ارزش مقداری
value in use
ارزش استعمال
debunk
کم ارزش کردن
debunked
کم ارزش کردن
net worth
ارزش خالص
net value
ارزش خالص
expected value
ارزش منتظره
rental value
ارزش اجارهای
haw
چیز بی ارزش
hawed
چیز بی ارزش
hawing
چیز بی ارزش
haws
چیز بی ارزش
exchange value
ارزش مبادله
exchange value
ارزش مبادلهای
nothing
بی ارزش ابدا
undervaluation
کم ارزش گذاری
truth value
ارزش درستی
net net worth
ارزش خالص
use by value
استفاده با ارزش
use value
ارزش استفاده
equity capital
ارزش ویژه
debunking
کم ارزش کردن
debunks
کم ارزش کردن
valuably
بطور با ارزش
face value
ارزش صوری
face value
ارزش اسمی
economic value
ارزش اقتصادی
cheapest
کم ارزش پست
cheaper
کم ارزش پست
cheap
کم ارزش پست
valorization
تعیین ارزش
end value
ارزش انتهایی
use value
ارزش استعمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com