Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
wirable
قابل مخابره
Other Matches
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
message
مخابره
traffics
مخابره
transmissions
مخابره
traffic
مخابره
transmission
مخابره
trafficked
مخابره
trafficking
مخابره
message line
خط مخابره
communication
مخابره
despatch
مخابره
messages
مخابره
traffick
مخابره
transmission rate
نرخ مخابره
wire
مخابره کردن
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
duplex transmission
مخابره دورشتهای
visual communication
مخابره بصری
squawk
مخابره کردن
wires
مخابره کردن
transmission error
خطای مخابره
end of transmission
انتهای مخابره
squawks
مخابره کردن
synchronous transmission
مخابره همگام
transmittal
ارسال مخابره
squawked
مخابره کردن
communicating
مخابره کردن
data transmission
مخابره داده ها
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
synchronous transmission
مخابره همزمان
telegraphing
مخابره تلگرافی
polar transmission
مخابره قطبی
signalled
مخابره کردن
telegraphs
مخابره تلگرافی
satellite communications
مخابره ماهوارهای
transmittance
ارسال مخابره
signal bridge
پل مخابره ناو
simplex transmission
مخابره ساده
dispateh
مخابره کردن
transmittancy
ارسال مخابره
transmissions
مخابره کردن
signaled
مخابره کردن
syncheronous communications
مخابره همزمان
signal
مخابره کردن
telegraph
مخابره تلگرافی
flag hoist
مخابره با پرچم
telegraphed
مخابره تلگرافی
transmission
مخابره مخابرات
transmission
مخابره کردن
retransmission
مخابره مجدد
transmissions
مخابره مخابرات
analog transmission
مخابره قیاسی
digital transmission
مخابره دیجیتال
data transmission
مخابره داده
transmission security
تامین مخابره
telegraphic message
مخابره تلگرافی
boat call
مخابره با قایق
data communication
مخابره داده ها
telegram
مخابره تلگرافی
parallel transmission
مخابره موازی
flag
پرچم مخابره
serial tranmission
مخابره نوبتی
telegrams
مخابره تلگرافی
flags
پرچم مخابره
neutral transmission
مخابره خنثی
transmission rate
سرعت مخابره
jams
مانع مخابره شدن
dispatched
مخابره کردن ارسال
jam
مانع مخابره شدن
retransmit
دوباره مخابره کردن
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radioing
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
radio
با بی سیم مخابره کردن
despatches
مخابره کردن ارسال
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
despatched
مخابره کردن ارسال
despatching
مخابره کردن ارسال
helio
ایینه مخابره پیام
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
etb
انتهای بلاک مخابره
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
jammed
مانع مخابره شدن
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
dispatches
مخابره کردن ارسال
semaphore
مخابره با پرچم دستی
dispatch
مخابره کردن ارسال
transmitted data
دادههای مخابره شده
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
signalled
مخابره کردن علامت دادن
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
signal
مخابره کردن علامت دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
sensible
قابل درک قابل رویت
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliography
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
dispatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatched
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicate
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatch
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
eot
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
قابل
soluble
قابل حل
thorough paced
قابل
good
قابل
apt
قابل
acceptor
قابل
abler
قابل
able
قابل
qualified
قابل
incapable
نا قابل
solvable
قابل حل
ablest
قابل
dissoluble
قابل حل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com