Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Other Matches
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
arrest of judgment
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
magistracy
قاضی
judge
قاضی
judging
قاضی
judged
قاضی
judges
قاضی
pretorian
قاضی
kadi or kadee
قاضی
recusatio judicis
رد قاضی
pretor
قاضی
bencher
قاضی
cadi
قاضی
judicial interrogator
قاضی تحقیق
arbiters
قاضی داور
judged
قاضی دادرس
provost marshal
قاضی نظامی
arbitrators
قاضی تحکیم
padre
قاضی عسکر
examinating magistrate
قاضی تحقیق
examing magistrate
قاضی تحقیق
judge advocate
قاضی عسکر
holy joe
قاضی عسکر
the chief justice
قاضی القضات
personal knowledge of the judge
علم قاضی
stylist
قاضی سلیقه
arbitrator
قاضی تحکیم
Justices of the Peace
قاضی صلحیه
judge
قاضی دادرس
judges
قاضی دادرس
padres
قاضی عسکر
Chief Justice
قاضی القضات
chaplain
قاضی عسگر
arbiter
قاضی داور
Chief Justice
قاضی اعظم
stylists
قاضی سلیقه
interrogators
قاضی تحقیق
interrogator
قاضی تحقیق
Justice of the Peace
قاضی صلحیه
Chief Justices
قاضی اعظم
Chief Justices
قاضی القضات
before the jvdges
در حضور قاضی
judging
قاضی دادرس
chaplains
قاضی عسگر
article had two notes
داشت
conservation
داشت
Soc
اصل استقلال قاضی
samson
قاضی قدیم اسرائیل
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
coram judice
در حضور قاضی اصاع
county magestrate
قاضی دادگاه استان
magistrate
قاضی دادگاه جنحه
magistrates
قاضی دادگاه جنحه
to reckon with out one's host
تنها به قاضی رفتن
talent
درون داشت
apanage
اختصاص داشت
expectation
چشم داشت
talented
درون داشت
talents
درون داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
without letted
باز داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
durst
زهره داشت
expectantly
با چشم داشت
factum
یاد داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
note book
دفتریاد داشت
expectations
چشم داشت
dwelt
منزل داشت
circuit
حوزه قضایی یک قاضی دور
praetor
قاضی یاافسر مادون کنسول
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
circuits
حوزه قضایی یک قاضی دور
he complained with reason
داشت که گله میکرد
annotator
یاد داشت کننده
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
writing pad
دسته یاد داشت
to minute down
یاد داشت کردن
to make a note of
یاد داشت کردن
disposure
نمایش عرضه داشت
outlook
منظره چشم داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take down
یاد داشت کردن
to set down
یاد داشت کردن
chaplaincy
مقام یا محل کار قاضی عسگر
The judge remained an honest man all his life .
قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincies
مقام یا محل کار قاضی عسگر
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
durst
جرات داشت جسارت کرد
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
bench warrant
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
acetiam
برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
twill _
ان خواهد
that fauit will right itself
خواهد شد
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
acatalectic
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
perverse verdict
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
he shall go
خواهد رفت
he will go
خواهد رفت
it will manifest it self
اشکار خواهد شد
the secret will open to me
خواهد گردید
it askes for attention
دقت می خواهد
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
justiciar
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
She wI'll gradually soften .
تدریجا" نرم خواهد شد
do as you please
هر چه دلتان می خواهد بکنید
the lord will provide
خداوسیله خواهد ساخت
She wI'll survive . She wI'll pull through.
زنده خواهد ماند
It wI'll get us into trouble.
ما را به درد سر خواهد انداخت
It wI'll prove to be to your disadvantage.
بضررت تمام خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water.
گل از بی آبی خشک خواهد شد
criterion
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone.
دامنگیر همه خواهد شد
it would be preferble to
بهتر خواهد بود
i know that he will come
من میدانم که او خواهد امد
She wI'll regret it bitterly.
مثل سگ پشیمان خواهد شد
Its color wI'lll fade.
رنگش خواهد رفت
the truth will out .
<proverb>
یقیقت بر ملا خواهد شد .
What impudence!what never !what cheek!
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
it will manifest it self
معلوم خواهد گشت
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
Well what does he want now ?
خوب حا لاچه می خواهد ؟
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com