Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English
Persian
rule of thumb
قانون عمومی
Search result with all words
penal code
قانون مجازات عمومی
penal codes
قانون مجازات عمومی
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
law of universal gravitation
قانون گرانش عمومی
law of universal gravitation
قانون جاذبه عمومی
rogation
تصویب قانون بوسیله مراجعه باراء عمومی
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
Other Matches
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law
قانون سی . براساس این قانون
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canon
قانون کلی قانون شرع
canons
قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
commoners
:عمومی
rife
عمومی
general porpose
عمومی
the public voice
عمومی
common
:عمومی
commoners
عمومی
general
عمومی
common user
عمومی
commonest
عمومی
generals
عمومی
commonest
:عمومی
outlined
خط عمومی
public
عمومی
outline
خط عمومی
oecumenical
عمومی
wide
عمومی
wider
عمومی
widest
عمومی
common
عمومی
overt
عمومی
hackneyed
عمومی
outlining
خط عمومی
outlines
خط عمومی
popular
عمومی
universal
عمومی
generic
عمومی
ecumenic
عمومی
general depot
انبار عمومی
general message
پیام عمومی
general mobilization
بسیج عمومی
general damage
خسارت عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
general meeting
مجمع عمومی
general intelligence
هوش عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general meeting
جلسه عمومی
general equilibrium
تعادل عمومی
general grant
کمک عمومی
general education
اموزش عمومی
general depot
امادگاه عمومی
general factor
عامل عمومی
general cargo
بار عمومی
general outpatient clinic
درمانگاه عمومی
general relativity
نسبیت عمومی
general reserve
احتیاط عمومی
general staff
ستاد عمومی
general stock
سهام عمومی
general supplies
تدارکات عمومی
general supplies
اماد عمومی
general support
پشتیبانی عمومی
general tariff
تعرفه عمومی
general theory
نظریه عمومی
public welfare
رفاه عمومی
generalizing
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
general register
ثبات عمومی
secularised
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
general outpost
پاسدار عمومی
general paralysis
فلج عمومی
general paresis
فلج عمومی
secularize
عمومی کردن
general welfare
رفاه عمومی
general quarters
اسایشگاههای عمومی
amnesty
عفو عمومی
amnesties
عفو عمومی
secularizing
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
secularized
عمومی کردن
secularising
عمومی کردن
in the sight of the public
در انظار عمومی
public sector
بخش عمومی
public opinion
افکار عمومی
general practitioner
پزشک عمومی
public relations
روابط عمومی
dispensary
داروخانه عمومی
dispensaries
داروخانه عمومی
open house
جشن عمومی
overheads
هزینههای عمومی
latrine
مستراح عمومی
plebiscites
اراء عمومی
commonwealths
ثروت عمومی
public schools
مدارس عمومی
office
شغل عمومی
offices
شغل عمومی
general strike
اعتصاب عمومی
general strikes
اعتصاب عمومی
general elections
انتخابات عمومی
general election
انتخابات عمومی
public nuisance
مزاحمت عمومی
public nuisances
مزاحمت عمومی
commonwealth
ثروت عمومی
vogue
عمومی ورایج
alameda
گردشگاه عمومی
cameralistic science
مالیه عمومی
comulative action
اثر عمومی
consolidated annuities
دیون عمومی
counsel for the crown
وکیل عمومی
prosecture
وکیل عمومی
encyclic
عمومی دوری
folkway
طرزفکر عمومی
folkway
احساسات عمومی
fourth estate
مطبوعات عمومی
g/a
خسارت عمومی
general ability
توانایی عمومی
general act
سند عمومی
general allotment
اختصاصات عمومی
general amnesty
عفو عمومی
common user items
اقلام عمومی
common user
خدمات عمومی
central war
جنگ عمومی
checkup
معاینه عمومی
collective call sign
معرف عمومی
general psychology
روانشناسی عمومی
common grid
شبکه عمومی
common hardware
قطعات عمومی
plebiscite
اراء عمومی
common items
قطعات عمومی
common labour
کارگر عمومی
common language
زبان عمومی
common nuisance
اضرار عمومی
common parts
قطعات عمومی
common purse
وجوه عمومی
general assembly
مجمع عمومی
burden
هزینه عمومی
public utilities
تسهیلات عمومی
public warehouse
انبار عمومی
quasi public
نیمه عمومی
reason of state
مصالح عمومی
records depository
بایگانی عمومی
respublica
رفاه عمومی
social good
کالاهای عمومی
state property
اموال عمومی
suffrage universal
حق رای عمومی
generality
افهار عمومی
generalities
افهار عمومی
GHQ
ستاد عمومی
outline
خط مقاومت عمومی
public services
خدمات عمومی
public servant
مستخدم عمومی
public law
حقوق عمومی
public library
کتابخانه عمومی
public network
شبکه عمومی
public order
نظم عمومی
public ownership
مالکیت عمومی
public place
محل عمومی
public place
مکان عمومی
public policy
سیاست عمومی
public property
مال عمومی
general requirements
نیازهای عمومی
baths
استخر عمومی
public baths
استخر عمومی
outlining
خط مقاومت عمومی
outlines
خط مقاومت عمومی
bussing
مسیر عمومی
busses
مسیر عمومی
bussed
مسیر عمومی
busing
مسیر عمومی
buses
مسیر عمومی
bused
مسیر عمومی
bus
مسیر عمومی
bath-house
حمام عمومی
outlined
خط مقاومت عمومی
public affairs
روابط عمومی
potlatch
جشن عمومی
public debt
قرضه عمومی
overhead costs
هزینههای عمومی
open court
محکمه عمومی
public benefits
منافع عمومی
mintster of public works
وزیرکارهای عمومی
public domain
خط مشی عمومی
mass poverty
فقر عمومی
public enterprises
موسسات عمومی
public cost
هزینه عمومی
public borrowing
استقراض عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com