English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (11 milliseconds)
English Persian
handle قبضه شمشیر
handles قبضه شمشیر
Search result with all words
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
Other Matches
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
hilts قبضه
premption قبضه
hilt قبضه
griped قبضه
ready قبضه حاضر
section قبضه توپ
gun captain رئیس قبضه
readying قبضه حاضر
readied قبضه حاضر
piece قبضه سلاح
pieces قبضه سلاح
manubrium قبضه تفنگ
sections قبضه توپ
artillery piece قبضه توپخانه
base mortar قبضه مبنا
base piece قبضه مبنا
section chief رئیس قبضه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
readies قبضه حاضر
pieces قبضه توپ یا تفنگ
piece قبضه توپ یا تفنگ
registered letter with receipt attached نامه سفارشی دو قبضه
haft قبضه دسته گذاشتن
drill مشق پای قبضه
drilled مشق پای قبضه
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. کارها را قبضه کردن
certified mail پست سفارشی دو قبضه
cornering the market قبضه نمودن بازار
drills مشق پای قبضه
gun section یک قبضه توپ با نفرات
manubrium عضو یا قسمت قبضه مانند
They have seized ( dominated) the country. مملکت را قبضه کرده اند
gripe گیره چسبیدن قبضه کردن
stocked قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
service practice مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
blade شمشیر
bilbo شمشیر
spits شمشیر
spit شمشیر
bolo شمشیر
bilboa شمشیر
swordsman شمشیر زن
sword شمشیر
spurtle شمشیر
swords شمشیر
baldric بند شمشیر
swordplay فن شمشیر بازی
scabbard غلاف شمشیر
scabbards غلاف شمشیر
at the point of the sword بدم شمشیر
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
sword cutter شمشیر ساز
sword dance رقص شمشیر
sword knot شرابه شمشیر
sabre cut زخم شمشیر
swordlike شمشیر مانند
sword fish شمشیر ماهی
swordsman شمشیر باز
swordsmanship شمشیر بازی
gladiate شمشیر مانند
foilsman شمشیر باز
fencer شمشیر باز
daito شمشیر بزرگ
to carry sword شمشیر جستن
claymore شمشیر دودمه
tucker شمشیر ساز
sword cut زخم شمشیر
rapiers شمشیر دودم
rapier شمشیر دودم
steels شمشیر پولادی
hilt دسته شمشیر
hilts دسته شمشیر
foible تیغه شمشیر
foibles تیغه شمشیر
pommel قبه شمشیر
blade تیغه شمشیر
steeling شمشیر پولادی
steeled شمشیر پولادی
steel شمشیر پولادی
swordfishes شمشیر ماهی.
fence شمشیر بازی
swordfish شمشیر ماهی.
fences شمشیر بازی
pommels قبه شمشیر
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
falchion شمشیر کوتاه و پهن
fence شمشیر بازی کردن
in line شمشیر در وضع حمله
scimitar شمشیر هلالی شکل
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
fences شمشیر بازی کردن
academic assault شمشیر بازی نمایشی
backsword شمشیر یک لبهء برنده
action on the blade تماس با شمشیر حریف
dry sum تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
sabres شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
sabre شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
saber شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
touches برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
touch برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
dubbed باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
curtana شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
section chief فرمانده رسد فرمانده قبضه
preempt پیشدستی کردن قبضه کردن
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com