Dictiornary-Farsi | قدرت اراده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
will-power	قدرت اراده


Search result with all words

self enforcing	دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
Other Matches

abulia	فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia	فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will	مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
passive	بی اراده
wills	اراده
passives	بی اراده
infirm of purpose	بی اراده
nisus	اراده
resolution	اراده
intention	اراده
will	اراده
intentions	اراده
animus	اراده
willed	اراده
will-power	اراده
on the impluse of the moment	بی اراده
abulic	بی اراده
volition	اراده
aimless	بی اراده
purposeful	با اراده
thy will	اراده ات
determination	اراده
volitionally	با اراده
thy will	اراده تو
voluntariness	اراده
weak-kneed	بی اراده
weak kneed	بی اراده
resolutions	اراده
self will	اراده شخصی
automaton	ادم بی اراده
social will	اراده اجتماعی
involuntarily	بدون اراده
An iron wI'll.	اراده آهنین
free will	اراده ازاد
free will	ازادی اراده
automatons	ادم بی اراده
volitionary	وابسته به اراده
will therapy	اراده درمانی
willable	قابل اراده
willed	اراده کردن
it is our pleasure to	اراده ما اینست که
driftless	بی مرام بی اراده
wills	اراده کردن
dysbulia	اختلال اراده
volition	از روی اراده
voluntarism	اراده گرایی
voluntarily	از روی اراده
abulic	فاقد اراده
steely look	نگاه با اراده
will	اراده کردن
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
libertarians	طرفدار ازادی اراده
libertarian	طرفدار ازادی اراده
what is your will?	اراده شما چیست
will of iron <idiom>	اراده آهنین داشتن
of one's own volition	از روی اراده خود
To have a strong wI'll.	اراده قوی داشتن
real will	نظریه اراده واقعی
He is strong-wI'lled.	آدم با اراده ای است
The will of the nation [people]	اراده ملت [مردم]
He hasnt a mind of his own.	ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
tenant at will	متصرف به میل و اراده مالک
willpower	تصمیم جدی نیروی اراده
animals	مربوط به روح وجان یا اراده
self surrender	واگذاری خود تسلیم به اراده
will temprament tests	ازمونهای اراده- خلق وخوی
abulomania	دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
animal	مربوط به روح وجان یا اراده
spermatorrhoea	خروج منی بدون اراده احتلام
drifted	بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting	بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts	بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
drift	بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
It depends on your decison.	بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
automatize	کسی را بی اراده الت دست کردن
impulsively	با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
downy's will temperament test	ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
voluntarism	فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts	اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
necessity	درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
energies	قدرت
might	قدرت
vigour	قدرت
energy	قدرت
godown	قدرت
commanding	با قدرت
zing	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
strong-arm	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
potency	قدرت
strong arm	قدرت
vis	قدرت
will power <idiom>	قدرت
sovereignty	قدرت
ability	قدرت
abilities	قدرت
power	قدرت
authority	قدرت
power takeoff	قدرت
powering	قدرت
powered	قدرت
powers	قدرت
tension	قدرت
posses	قدرت
strength	قدرت
capability	قدرت
strenght	قدرت
strengths	قدرت
vigor	قدرت
vim	قدرت
posse	قدرت
tensions	قدرت
force	قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
diagonal power	قدرت قطری
fluxing power	قدرت سیلان
countervailing power	قدرت همسنگ
imperium	قدرت مطلقه
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
power switch	کلید قدرت
generator output	قدرت مولد
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
bond strength	قدرت پیوند
circuit breaking capacity	قدرت قطع
great power	کشور با قدرت
cogency	قدرت عقیده
combat power	قدرت رزمی
conveying capacity	قدرت انتقال
cutting capacity	قدرت برش
driving power	قدرت محرکه
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
cutting power	قدرت برش
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
destructivity	قدرت تخریب
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
explosive energy	قدرت انفجار
emissive power	قدرت صدور
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
strenght	قدرت شدت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
useful power	قدرت مفید
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
sea power	قدرت بحری
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power supplay	منبع قدرت
power test	ازمون قدرت
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
seapower	قدرت دریایی
resolving power	قدرت تفکیک
refractive power	قدرت شکست
reflecting power	قدرت انعکاس
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
rating plate	پلاک قدرت
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power transmission	انتقال قدرت
increase of power	افزایش قدرت
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت