Dictiornary-Farsi | قدرت محرکه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
driving power	قدرت محرکه


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
propellant	نیروی محرکه
propellants	نیروی محرکه
firepower	نیروی محرکه
impulse charge	خرج محرکه
lineshaft drive	محرکه انتقال
driving pulley	قرقره محرکه
propellent	نیروی محرکه
motivational factors	عوامل محرکه
motor drive	محرکه موتوری
group drive	محرکه گروهی
driving clutch	کلاج محرکه
driving force	نیروی محرکه
drive shafts	محور محرکه
gasoline driven	محرکه بنزینی
propulsion	نیروی محرکه
drive	محرکه گیربکس
hydro	نیروی محرکه اب
drives	محرکه گیربکس
variable speed drive	محرکه پلهای
splenius	عضله محرکه
electric drive	محرکه الکتریکی
drive shaft	محور محرکه
powerhouse	مرکز قوه محرکه
power plant	محرکه وسیله نقلیه
rear axle drive	محرکه چرخ عقب
powerhouses	مرکز قوه محرکه
power plants	محرکه وسیله نقلیه
magneto e.m.f.	نیروی محرکه مغناطیسی
cone pulley drive	محرکه صفحه پلهای
induced e.m.f.	نیروی محرکه القائی
impulse charge	نیروی محرکه اولیه
diesel driven generation set	دستگاه محرکه دیزلی
magnetomotive force	نیروی محرکه مغناطیسی
d.c. drive	محرکه جریان دائم
main drive motor	موتور محرکه اصلی
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
back voltage	نیروی ضد محرکه الکتریکی
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی
final drive	محرکه محور عقب
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
volt	واحد نیروی محرکه برقی
dynamically	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamoelectric	دارای نیروی محرکه برقی
hydropower	قوه محرکه مولد برق
locomotive	حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotives	حرکت دهنده نیروی محرکه
hydraulic	وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
ship influence	عامل محرکه عبور کشتی
dynamic	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
abasia	عدم همکاری عضلات محرکه
volts	واحد نیروی محرکه برقی
power plant	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volts	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volt	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
e.m.f	force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic	وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
forcing	قدرت
strength	قدرت
vigor	قدرت
posses	قدرت
godown	قدرت
force	قدرت
posse	قدرت
vim	قدرت
vis	قدرت
forces	قدرت
commanding	با قدرت
strengths	قدرت
strenght	قدرت
potency	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
strong-arm	قدرت
strong arm	قدرت
energy	قدرت
capability	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
power takeoff	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
powered	قدرت
sovereignty	قدرت
power	قدرت
abilities	قدرت
powers	قدرت
powering	قدرت
will power <idiom>	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
powered	قدرت نیرو
generator output	قدرت مولد
rod	میله قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
basicity	قدرت بازی
bearing capacity	قدرت تحمل
rods	میله قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
hiding power	قدرت پوشش
bond strength	قدرت پیوند
benumb	بی قدرت کردن
palgwe	فوق قدرت
power switch	کلید قدرت
great power	کشور با قدرت
power cable	کابل قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power source	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power structure	ساخت قدرت
almightiness	قدرت کامل
power supplay	منبع قدرت
accelerating power	قدرت شتاب
absorption power	قدرت جذب
gripping power	قدرت مهارکنندگی
power outege	قطع قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power dissipation	اتلاف قدرت
power distribution	پخش قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	تلف قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
power loss	گمگشتگی قدرت
absorbency	قدرت جذب
circuit breaking capacity	قدرت قطع
effective power	قدرت موثر
increase of power	افزایش قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
engine power	قدرت موتور
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
horse power	قدرت اسب
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
magnitude	شدت قدرت
imperium	قدرت مطلقه
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
high powerd money	پول پر قدرت
destructivity	قدرت تخریب
input power	قدرت ورودی
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
fasces	قدرت مجازات
combat power	قدرت رزمی
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
authoritarian	قدرت طلب
fire power	قدرت اتش
cogency	قدرت عقیده
conveying capacity	قدرت انتقال
countervailing power	قدرت همسنگ
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
cutting capacity	قدرت برش
ionic strength	قدرت یونی
explosive energy	قدرت انفجار
power	قدرت نیرو
explosive force	قدرت انفجار
monopoly power	قدرت انحصاری
refractive power	قدرت شکست
sea power	قدرت بحری
creativity	قدرت خلاقه
creativity	قدرت ابداع
seapower	قدرت دریایی
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
superpower	ابر قدرت
resolving power	قدرت تفکیک
retentivity	قدرت نگهداری