Dictiornary-Farsi | قدرت چسبندگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
adhesive stress	قدرت چسبندگی


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
adherence	چسبندگی
gumminess	چسبندگی
glutinosity	چسبندگی
stickiness	چسبندگی
cohesion	چسبندگی
gripping power	چسبندگی
flow resistance	چسبندگی
inadhesiveness	نا چسبندگی
sliminess	چسبندگی
adhesiveness	چسبندگی
adhesion	چسبندگی
pastiness	چسبندگی
cohesiveness	چسبندگی
clamminess	چسبندگی
viscosity	چسبندگی
internal friction	چسبندگی
tenacity	چسبندگی
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
stick	وضع چسبندگی
magnetic viscosity	چسبندگی مغناطیسی
viscosity	چسبندگی کشواری
viscosity	چسبندگی مایعات
kinematic viscosity	چسبندگی جنبشی
adhesiveness	نیروی چسبندگی
cement adhesive	چسبندگی سیمانی
cohesive force	نیروی چسبندگی
abhesive	ماده ضد چسبندگی
cohesive bond	مقاومت چسبندگی
cohesion of soil	چسبندگی خاک
adhesiveness	قابلیت چسبندگی
cohesion coefficient	ضریب چسبندگی
adhesion agent	عامل چسبندگی
adhesive force	نیروی چسبندگی
adhesive property	خاصیت چسبندگی
adhesive stress	نیروی چسبندگی
tenacity	چسبندگی اصرار
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
cohesionless soil	خاک بدون چسبندگی
incoherence	عدم چسبندگی ناجوری
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
non cohesive soil	خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cohesiometer	دستگاه سنجش چسبندگی خاک
adhesion of fibers	خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
binder	ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders	ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
nerves	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
energy	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
strong-arm	قدرت
zing	قدرت
potency	قدرت
capability	قدرت
vigour	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
godown	قدرت
commanding	با قدرت
strengths	قدرت
nerve	قدرت
strength	قدرت
strong arm	قدرت
powered	قدرت
vigor	قدرت
vis	قدرت
abilities	قدرت
authority	قدرت
sovereignty	قدرت
ability	قدرت
strenght	قدرت
power	قدرت
will power <idiom>	قدرت
vim	قدرت
powers	قدرت
power takeoff	قدرت
powering	قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
engine power	قدرت موتور
driving power	قدرت محرکه
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
economic potential	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
world power	قدرت دنیوی
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
cogency	قدرت عقیده
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
power consumption	مصرف قدرت
conveying capacity	قدرت انتقال
combat power	قدرت رزمی
countervailing power	قدرت همسنگ
receptivity	قدرت پذیرش
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
strenght	قدرت شدت
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
useful power	قدرت مفید
seapower	قدرت دریایی
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
reflecting power	قدرت انعکاس
refractive power	قدرت شکست
resolving power	قدرت تفکیک
retentivity	قدرت نگهداری
saber rattling	قدرت نمایی
scattering power	قدرت پراکندگی
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
palgwe	فوق قدرت
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
world power	قدرت جهانی
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
will-power	قدرت اراده
generator output	قدرت مولد
fluxing power	قدرت سیلان
fire power	قدرت تیراندازی
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
fire power	قدرت اتش
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
high power engine	موتورپر قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
will to power	قدرت خواهی
rating plate	پلاک قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
ionic strength	قدرت یونی
input power	قدرت ورودی
increase of power	افزایش قدرت
imperium	قدرت مطلقه
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
voltage source	منبع قدرت
explosive energy	قدرت انفجار
authoritarianism	قدرت طلبی
resolution	قدرت تشخیص
acidity	قدرت اسیدی
on	در اوج قدرت
stock car	قدرت و دوام
canning	قدرت داشتن
creativity	قدرت ابداع
hiding power	قدرت پوشش
creativity	قدرت خلاقه
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
leverage	قدرت نفوذ
stock-car	قدرت و دوام
resolutions	قدرت تشخیص