Dictiornary-Farsi | قدرت کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (11 milliseconds)

English	Persian
almightiness	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
prepotency	قدرت کامل


Search result with all words

wind	قدرت تنفس کامل
winds	قدرت تنفس کامل
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
prepotent	دارای قدرت کامل
Other Matches

empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
forcing	قدرت
posses	قدرت
posse	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
strong arm	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
strengths	قدرت
strenght	قدرت
strength	قدرت
tensions	قدرت
authority	قدرت
powering	قدرت
powers	قدرت
powered	قدرت
power takeoff	قدرت
tension	قدرت
will power <idiom>	قدرت
power	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
nerve	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
energy	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
godown	قدرت
capability	قدرت
potency	قدرت
sovereignty	قدرت
vigor	قدرت
strong-arm	قدرت
vim	قدرت
vis	قدرت
commanding	با قدرت
zing	قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
power switch	کلید قدرت
hiding power	قدرت پوشش
dynamism	قدرت تحرک
destructivity	قدرت تخریب
detectability	قدرت اشکارسازی
diagonal power	قدرت قطری
high power engine	موتورپر قدرت
detection range	قدرت اکتشافی
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
explosive energy	قدرت انفجار
economic potential	قدرت اقتصادی
engine power	قدرت موتور
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
purchasing power	قدرت خرید
explosive force	قدرت انفجار
fasces	قدرت مجازات
fire power	قدرت اتش
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
generator output	قدرت مولد
fluxing power	قدرت سیلان
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
driving power	قدرت محرکه
fire power	قدرت تیراندازی
engine performance	قدرت موتور
cogency	قدرت عقیده
power failures	قطع قدرت
hands	قدرت توپگیری
firepower	قدرت شلیک
authoritarianism	قدرت طلبی
full	تمام قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
fullest	تمام قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
can	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
power failure	قطع قدرت
sight	قدرت دید
sights	قدرت دید
superpower	ابر قدرت
superpowers	ابر قدرت
enterprise	قدرت اقدام
enterprises	قدرت اقدام
heaven	قدرت پروردگار
heavens	قدرت پروردگار
leverage	قدرت نفوذ
on	در اوج قدرت
acidity	قدرت اسیدی
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
combat power	قدرت رزمی
conveying capacity	قدرت انتقال
countervailing power	قدرت همسنگ
adhesive stress	قدرت چسبندگی
cutting capacity	قدرت برش
cutting power	قدرت برش
damping power	قدرت میرایی
discourses	قدرت استقلال
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
stock car	قدرت و دوام
absorbency	قدرت جذب
absorption power	قدرت جذب
accelerating power	قدرت شتاب
staying power	طاقت قدرت
authority figure	مظهر قدرت
authority symbol	نماد قدرت
basicity	قدرت بازی
bearing capacity	قدرت تحمل
benumb	بی قدرت کردن
deglutition	قدرت بلع
high power transistor	ترانزیستور قدرت
power supplay	منبع قدرت
refractive power	قدرت شکست
resolving power	قدرت تفکیک
retentivity	قدرت نگهداری
saber rattling	قدرت نمایی
scattering power	قدرت پراکندگی
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power	قدرت بحری
seapower	قدرت دریایی
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
reflecting power	قدرت انعکاس
receptivity	قدرت پذیرش
emissive power	قدرت صدور
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
powers	قدرت نیرو
strenght	قدرت شدت
powering	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
puissance	توان قدرت
power	قدرت نیرو
rating plate	پلاک قدرت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
useful power	قدرت مفید
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
voltage source	منبع قدرت
will to power	قدرت خواهی
world power	قدرت دنیوی
world power	قدرت جهانی
will-power	قدرت اراده
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
magnitude	شدت قدرت
power structure	ساخت قدرت
canning	قدرت داشتن
resolutions	قدرت تشخیص
ionic strength	قدرت یونی
monopoly power	قدرت انحصاری
creativity	قدرت ابداع
authority	مرجع قدرت
creativity	قدرت خلاقه
pi accepting	قدرت پی پذیری
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
input power	قدرت ورودی
power distribution	پخش قدرت
resolution	قدرت تشخیص
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power function	تابع قدرت
imperium	قدرت مطلقه
increase of power	افزایش قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
horse power	قدرت اسب
power factor	ضریب قدرت
palgwe	فوق قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
power [over somebody/something]	قدرت [ بر کسی یا چیزی]