Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
Other Matches
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
open end contract
قرارداد نامحدود
contracting parties
طرفین قرارداد
parties to a contract
طرفین قرارداد
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
This contract is of unlimited duration.
طول مدت این قرارداد نامحدود است.
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
unlimited liability
بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
contracting parties
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
negotiated contract
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
high contracting parties
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
uncomfined
نامحدود
ad infinitum
نامحدود
unlimited
نامحدود
ageless
نامحدود
extralimital
نامحدود
infinite
نامحدود
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
unlimited liability
تعهدات نامحدود
Omnibenevolence
خیرخواهی نامحدود
carte blanche
اختیار نامحدود
indefinitely
بطور نامحدود
open credit
اعتبار نامحدود
wider
نامحدود وسیع
widest
نامحدود وسیع
absolutes
دایره نامحدود
absolute
دایره نامحدود
without limit
بی حد بی اندازه نامحدود
infinite loop
حلقه نامحدود
infinite population
جامعه نامحدود
blank credit
اعتبار نامحدود
cart blanche
اختیار نامحدود
unrestrained
ازاد نامحدود
infinite
نامحدود لایتناهی
cartle blanche
اختیار نامحدود
infinity
مقدار نامحدود
infinitely
بطور نامحدود
infinite series
سری نامحدود
unlimited war
جنگ نامحدود
wide
نامحدود وسیع
indefinitely
برای یک مدت نامحدود
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
inane
چرند فضای نامحدود
unlimited company
شرکت با مسئولیت نامحدود
unqualified
بیحدو حصر نامحدود
infinitely elastic demand curve
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
The courts have unlimited jurisdiction.
دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
homunculus
مدل بازگشتی نامحدود مغز
credit for an unlimited period
اعتبار برای مدت نامحدود
defaulting
قراردادی
bespoke
قراردادی
based on a contract
قراردادی
contracted
قراردادی
advice code
کد قراردادی
bespoken
قراردادی
defaulted
قراردادی
defoult
قراردادی
conventional
قراردادی
arbitrary
قراردادی
defaults
قراردادی
contractual
قراردادی
default
قراردادی
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
absolutist
کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
parties
طرفین
extremes
طرفین
prosign
علامت قراردادی
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
contracted weaver
بافنده قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
formal charge
بار قراردادی
conventions
ائین قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
unconventional
غیر قراردادی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
contractual relationship
رابطه قراردادی
convention
ائین قراردادی
code
نشانه قراردادی
arbitrarily
بطور قراردادی
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
conventional current
جریان قراردادی
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
the contracting parties
طرفین متعاقدین
parties to the contract
طرفین عقد
mutual agreement
توافق طرفین
the contracting parties
طرفین متعاهدین
disposed flank
طرفین باز
mutual concent
تراضی طرفین
parties to a contract
طرفین متعاهدین
the litigants
طرفین دعوی
contracting parties
طرفین متقاعدین
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
military symbols
علایم قراردادی نظامی
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
base symbol
علایم قراردادی مبنا
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
side lights
چراغهای طرفین ناو
limb
هرکدام از طرفین کمان
corner
طرفین پایگاه اصلی
corners
طرفین پایگاه اصلی
cornering
طرفین پایگاه اصلی
limbs
هرکدام از طرفین کمان
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
nobody can take work
[abuse]
indefinitely.
هیچ کس نمی تواند کار
[سو استفاده]
را به طور نامحدود تحمل بکند.
verandas
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
parties to the contract
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
leeboard
یکی از دو تخته طرفین کف قایق
veranda
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandah
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
The two parties seem irreoncilable.
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
side staddle hep
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
go to sleep
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
trafficking
تجارت
mystery
تجارت
mysteries
تجارت
trafficked
تجارت
graphics, business
تجارت
traffic
تجارت
commerce
تجارت
traded
تجارت
business
تجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com