Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8 milliseconds)
English
Persian
symmetry
قرینه تناسب
Other Matches
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
proprotionable
با قرینه
proportion
قرینه
symmetry
قرینه
pendant to each other
قرینه هم
proportions
قرینه
lop sided
بی قرینه
indication
قرینه
symmetrically
با قرینه
asymmetrical
بی قرینه
conpanion
قرینه
circumstantial evidence
قرینه
dissymmetrical
بی قرینه
asummetric
بی قرینه
homolographic
دارای قرینه
presumption juris tantum
قرینه کافیه
asymmetric
نامتقارن بی قرینه
presumption juris et de jure
قرینه قویه
mirror images
تصویر قرینه
presumptions
فن قوی قرینه
presumption
فن قوی قرینه
indirect evidence
قرینه و اماره
mirror image
تصویر قرینه
parallel
همگام قرینه
parallelled
همگام قرینه
parallels
همگام قرینه
paralleling
همگام قرینه
skew polygon
چندضلعی بی قرینه
reflection response
پاسخ قرینه
paralleled
همگام قرینه
double
تصویر قرینه
symmetrical exchange
تعویض قرینه
parallelling
همگام قرینه
symmetrize
باهم قرینه کردن
keratome
چاقوی قرینه شکافی
halogeton
علف قلیاب قرینه
symmetry
قرینه سازی همسنجی
proportionably
بطور متناسب یا با قرینه
context sensitive help
کمک حساس به قرینه
context switching
راه گزینی قرینه
cooridnation
تناسب
vantage
تناسب
disproportional
بی تناسب
disproportioned
بی تناسب
fool begged
بی تناسب
incommensurate
بی تناسب
proportionateness
تناسب
proportionment
تناسب
out of proportion
بی تناسب
limit of proportionality
حد تناسب
inconcinnate
بی تناسب
proportionality
تناسب
proportionless
بی تناسب
asummetric
بی تناسب
disproportion
بی تناسب
propriety
تناسب
interpolations
تناسب
asymmetric
بی تناسب
interpolation
تناسب
symmetry
تناسب
proportions
تناسب
analogy
تناسب
analogies
تناسب
pro rata
به تناسب
commensurability
تناسب
asymmetrical
بی تناسب
commensurately
به تناسب
proportionately
به تناسب
proportionally
به تناسب
commensuteness
تناسب
concinnity
تناسب
disproportionate
بی تناسب
proportion
تناسب
appropriateness
تناسب
lopsided
متمایل بیک طرف بی قرینه
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
homocercal
دارای دم قرینه متقارن الذنب
congruence
موافقت تناسب
proprotionable
تناسب پذیر
grotesque
بی تناسب مضحک
proportionality constant
ثابت تناسب
grotesquely
بطور بی تناسب
proration
بخش به تناسب
maladaptation
سوء تناسب
grotesqueness
عدم تناسب
antic
بی تناسب مسخره
eurythmics
تناسب حرکات
eurhythmics
تناسب حرکت
commensurable
تناسب پذیر
continued propotion
تناسب مسلسل
incommensurateness
عدم تناسب
incongrvent
بی تناسب نابرابر
congruency
موافقت تناسب
maladaptation
عدم تناسب
grotesquerie
چیز بی تناسب
commensurateness
متناسب کردن تناسب
well proportioned
با تناسب متناسب موزون
income effect
تناسب خرید با درامد
acid test ratio
تناسب درجه نقدینگی
inapplicability
عدم تناسب یا تطبیق
handsomeness
تناسب اندام مطبوعیت
strain limit
حد تناسب میان تنش و انبساط
skews
میزان عدم تناسب چیزی
skewing
میزان عدم تناسب چیزی
baroque
ارایش عجیب وغریب بی تناسب
skew
میزان عدم تناسب چیزی
grotesquery
کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
drop repeat
واگیره
[تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
keeping house
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
Jangle Arjuk
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
lattice design
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com