English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stand قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
Other Matches
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
standards قسمت ساکن دستگاه
standard قسمت ساکن دستگاه
housing چارچوب قسمت ساکن دستگاه
double housing planner دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
cogging stand مقام دستگاه نورد
double standard planer دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
hot rolling mill نوردکاری داغ
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
plate rolling mill نوردکاری صفحه
reciprocating rolling process فرایند نوردکاری رفت و امدی
crop end بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
slack water اب ساکن
lodger ساکن
occupiers ساکن
residents ساکن
dead ساکن
lodgers ساکن
waveless ساکن
inert ساکن
stationary ساکن
occupant ساکن
occupants ساکن
dwellings ساکن
abiding ساکن
residing ساکن
dwelling ساکن
stilly ساکن
static ساکن
statist ساکن
quiescent ساکن
resident ساکن
stills ساکن
inhabitant ساکن
domiciled ساکن
irenic ساکن
abider ساکن
denizens ساکن
denizen ساکن
habitant ساکن
dweller ساکن
inmate ساکن
resting ساکن
inmates ساکن
still ساکن
stiller ساکن
occupier ساکن
stillest ساکن
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
people ساکن شدن
stagirite ساکن شهر
stationary wave موج ساکن
mountaineers ساکن کوه
colonised ساکن شدن در
suburbanite ساکن حومه
abides ساکن شدن
sojourner ساکن موقتی
mountaineer ساکن کوه
abide ساکن شدن
staticize ساکن کردن
abided ساکن شدن
standing wave موج ساکن
peopled ساکن شدن
static electricity الکتریسیته ساکن
peoples ساکن شدن
peopling ساکن شدن
static electricity برق ساکن
breake contact کنتاکت ساکن
bedlamite ساکن تیمارستان
static charge برق ساکن
quiet ساکن خاموش
quietest ساکن خاموش
state of rest حالت ساکن
static friction اصطکاک ساکن
stationary bed بستر ساکن
stationary phase فاز ساکن
sylvan ساکن جنگل
pekinese ساکن شهرپکن
calm ساکت ساکن
calmed ساکت ساکن
calmer ساکت ساکن
freemen ساکن شهر
freeman ساکن شهر
Aborigine ساکن اولیه
calmest ساکت ساکن
calming ساکت ساکن
northern ساکن شمال
calms ساکت ساکن
pacific اقیانوس ساکن
townie ساکن شهر
woodsy ساکن جنگل
steadied ساکن شدن
easterners ساکن مشرق
easterner ساکن مشرق
pekineses ساکن شهرپکن
denizens ساکن کردن
colonises ساکن شدن در
colonising ساکن شدن در
colonize ساکن شدن در
colonized ساکن شدن در
colonizes ساکن شدن در
colonizing ساکن شدن در
dwelt ساکن بود
settle ساکن کردن
settles ساکن کردن
inhabit ساکن شدن
inhabiting ساکن شدن
abhide ساکن شدن
to animals ساکن زمین
inhabits ساکن شدن
townee ساکن شهر
denizen ساکن کردن
pekingeses ساکن شهرپکن
townies ساکن شهر
level point سطح اب ساکن
levanter ساکن خاور
hospitaler ساکن بیمارستان
rusticate ساکن ده شدن
dwell ساکن بودن
seasider ساکن دریاکنار
nonresidence غیر ساکن
nonresidency غیر ساکن
idle position وضعیت ساکن
lunarian ساکن ماه
hibernian ساکن ایرلند
levantine ساکن خاور
dead load بار ساکن
dwells ساکن بودن
rest mass جرم ساکن
hellion ساکن جهنم
libyan ساکن لیبی
dwelled ساکن بودن
rest position وضعیت ساکن
isthmic ساکن تنگه
steadying ساکن شدن
chthonian ساکن زیرزمین
steady ساکن شدن
silvicolous ساکن جنگل
pelagic ساکن دریا
steadiest ساکن شدن
populate ساکن شدن
steadies ساکن شدن
populating ساکن شدن
chthonic ساکن زیرزمین
populates ساکن شدن
electrostatics الکتریسیته ساکن
indwell ساکن شدن
earthling ساکن جهان
isthmian ساکن تنگه
domiciled in tehran ساکن تهران
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
electro statics علم برق ساکن
exurbanite ساکن خارج شهر
slummer ساکن محلات کثیف
pelagian دریانشین ساکن دریا
non-resident corporation [American E] شرکت غیر ساکن
low lander ساکن نواحی پست
to inhabit a house در خانهای ساکن شدن
sybarite ساکن شهر سیباریس
statically در حال ایستاده یا ساکن
static generator مولد برق ساکن
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
non-resident company [British E] شرکت غیر ساکن
boring stay قسمت ساکن مقابل
stanch ساکن شدن فرونشاندن
rain worm ساکن زمین دنیوی
teutonize ساکن المان کردن
static وابسته به اجسام ساکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com