Total search result: 201 (33 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bowdlerize |
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از |
|
|
Other Matches |
|
bowdlerization |
حذف قسمتهای خارج از اخلاق |
smut |
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن |
smuts |
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن |
ethic |
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق |
moralistic |
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان |
station list |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
reconditioned |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
reconditions |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
recondition |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
edify |
اخلاق اموختن تقدیس کردن |
edified |
اخلاق اموختن تقدیس کردن |
edifies |
اخلاق اموختن تقدیس کردن |
cannibalized |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalizing |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalize |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalises |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalizes |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalising |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalised |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
inactivate |
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان |
ejection |
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن |
expulse |
خارج کردن |
derail |
از خط خارج کردن |
ejecting |
خارج کردن |
to rule out |
خارج کردن |
ejects |
خارج کردن |
discharges |
خارج کردن |
discharge |
خارج کردن |
extraction |
خارج کردن |
unship |
خارج کردن |
derailed |
از خط خارج کردن |
phase out |
خارج کردن |
bring out |
خارج کردن |
eject |
خارج کردن |
derails |
از خط خارج کردن |
ejected |
خارج کردن |
derailing |
از خط خارج کردن |
out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |
weapon troops |
قسمتهای ادوات |
military services |
قسمتهای نظامی |
innards |
قسمتهای داخلی |
sang banshin |
قسمتهای دست |
signal services |
قسمتهای مخابراتی |
field commands |
قسمتهای رزمی |
administrative services |
قسمتهای اداری |
phase out |
به ترتیب خارج کردن |
disarmed |
از ضامن خارج کردن |
disarms |
از ضامن خارج کردن |
defecating |
خارج کردن مدفوع |
defecates |
خارج کردن مدفوع |
swap out |
مبادله کردن به خارج |
spew |
با فشار خارج کردن |
disseise |
ازتصرف خارج کردن |
spewed |
با فشار خارج کردن |
expectorate |
ازشش خارج کردن |
defecated |
خارج کردن مدفوع |
ablate |
بریدن و خارج کردن |
to expel [from] |
بزور خارج کردن [از] |
decivilize |
از تمدن خارج کردن |
defecate |
خارج کردن مدفوع |
spewing |
با فشار خارج کردن |
spews |
با فشار خارج کردن |
disarm |
از ضامن خارج کردن |
write-offs |
از دفتر خارج کردن |
tables |
از دستور خارج کردن |
exfiltration |
خارج کردن از میدان |
write-off |
از دفتر خارج کردن |
lay on the table |
از دستور خارج کردن |
to put out of court |
از دستور خارج کردن |
table |
از دستور خارج کردن |
write off |
از دفتر خارج کردن |
tabling |
از دستور خارج کردن |
tabled |
از دستور خارج کردن |
reserve components |
قسمتهای احتیاط ارتش |
syntax |
هم اهنگی قسمتهای مختلف |
lobar |
واقع در قسمتهای ریه |
in other sectors |
در قسمتهای دیگر جبهه |
modular |
دارای قسمتهای کوچک |
alate |
دارای قسمتهای جناحی |
expels |
منفصل کردن بزور خارج کردن |
expelling |
منفصل کردن بزور خارج کردن |
expel |
منفصل کردن بزور خارج کردن |
expelled |
منفصل کردن بزور خارج کردن |
emancipating |
از زیر سلطه خارج کردن |
emancipates |
از زیر سلطه خارج کردن |
reeks |
بخار ازدهان خارج کردن |
evacuate |
اخراج خارج کردن یا شدن |
bail |
عمل خارج کردن اب قایق |
reeking |
بخار ازدهان خارج کردن |
evacuated |
اخراج خارج کردن یا شدن |
reeked |
بخار ازدهان خارج کردن |
withdrawal |
خارج کردن عقب کشیدن |
to phase out something |
به ترتیب خارج کردن چیزی |
strike off the rolls |
از صورت وکلا خارج کردن |
uncouple |
از حالت زوجی خارج کردن |
To import goods [from abroad] |
کالا از خارج وارد کردن |
unplugs |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
evacuating |
اخراج خارج کردن یا شدن |
emit |
بیرون دادن خارج کردن |
deconcentrate |
از حالت تغلیظ خارج کردن |
emitting |
بیرون دادن خارج کردن |
emitted |
بیرون دادن خارج کردن |
evacuates |
اخراج خارج کردن یا شدن |
emancipate |
از زیر سلطه خارج کردن |
withdrawals |
خارج کردن عقب کشیدن |
reek |
بخار ازدهان خارج کردن |
unplugging |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
unplugged |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
unplug |
خارج کردن دو شاخه از سوکت |
emits |
بیرون دادن خارج کردن |
emancipated |
از زیر سلطه خارج کردن |
services |
قسمتهای اداری ادارات نظامی |
pared |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
pares |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
anisometric |
دارای قسمتهای غیر متقارن |
pare |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
chemosphere |
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر |
weeded |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weed |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weeding |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
adnexa |
قسمتهای متصل بهم زائده |
comparmentalize |
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن |
emitted |
بیرون دادن از خود خارج کردن |
safing |
از حالت مسلح بودن خارج کردن |
breaks |
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل |
to play in or out |
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن |
emits |
بیرون دادن از خود خارج کردن |
emit |
بیرون دادن از خود خارج کردن |
emitting |
بیرون دادن از خود خارج کردن |
snake out |
خارج کردن کالا از انبار ناو |
break |
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل |
bilge blocks |
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی |
check off list |
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما |
gambusia |
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر |
hop stop and jump |
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام |
moody |
بد اخلاق |
pettish |
بد اخلاق |
rabid |
بد اخلاق |
immoral |
بد اخلاق |
characterless |
بی اخلاق |
impatient |
بد اخلاق |
deportment |
اخلاق |
reprobate |
بد اخلاق |
moralities |
اخلاق |
reprobates |
بد اخلاق |
morality |
اخلاق |
moral |
اخلاق |
comportment |
اخلاق |
deviations |
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن |
to move one's operation offshore |
شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن |
discard |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discarded |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discarding |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discards |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
importation |
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج |
stripping crane |
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله |
deviation |
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن |
hooked medallion |
ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.] |
principal parts |
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند |
upgrading |
به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی] |
reddendo singula singulis |
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند |
mullion |
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره |
munnion |
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره |
adhesion |
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف |
evicted |
خارج کردن خلع ید کردن |
evicts |
خارج کردن خلع ید کردن |
evicting |
خارج کردن خلع ید کردن |
evict |
خارج کردن خلع ید کردن |
moralistic |
اخلاق گرایانه |
moral philosopher |
اخلاق دان |
moral philosophy |
علم اخلاق |
immoral |
خلاف اخلاق |
good-natured |
خوش اخلاق |
ethics |
علم اخلاق |
immorally |
بر خلاف اخلاق |
frailties |
ضعف اخلاق |
frailty |
ضعف اخلاق |
rake |
بد اخلاق فاسد |
rakes |
بد اخلاق فاسد |
raking |
بد اخلاق فاسد |
moralization |
اخلاق گرایی |
ehtics |
علم اخلاق |
Moral decadence . |
فساد اخلاق |
edification |
تهذیب اخلاق |
creative thinking |
تفکر اخلاق |
behavior |
سلوک اخلاق |
behaviuor |
سلوک اخلاق |
ethic |
کتاب اخلاق |
public morals |
اخلاق حسنه |
good conduct |
حسن اخلاق |
eviction |
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن |
exfiltration |
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن |
external |
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز |
evictions |
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن |
release |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
sidelined |
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی |
released |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
releases |
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص |
externals |
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز |
sidelines |
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی |