English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
Other Matches
bowdlerization حذف قسمتهای خارج از اخلاق
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
ethic غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
reconditioned قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
edify اخلاق اموختن تقدیس کردن
edified اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies اخلاق اموختن تقدیس کردن
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
expulse خارج کردن
derail از خط خارج کردن
ejecting خارج کردن
to rule out خارج کردن
ejects خارج کردن
discharges خارج کردن
discharge خارج کردن
extraction خارج کردن
unship خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
phase out خارج کردن
bring out خارج کردن
eject خارج کردن
derails از خط خارج کردن
ejected خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
weapon troops قسمتهای ادوات
military services قسمتهای نظامی
innards قسمتهای داخلی
sang banshin قسمتهای دست
signal services قسمتهای مخابراتی
field commands قسمتهای رزمی
administrative services قسمتهای اداری
phase out به ترتیب خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
disarms از ضامن خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
swap out مبادله کردن به خارج
spew با فشار خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
defecated خارج کردن مدفوع
ablate بریدن و خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
decivilize از تمدن خارج کردن
defecate خارج کردن مدفوع
spewing با فشار خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
exfiltration خارج کردن از میدان
write-off از دفتر خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
table از دستور خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
syntax هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar واقع در قسمتهای ریه
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
modular دارای قسمتهای کوچک
alate دارای قسمتهای جناحی
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
bail عمل خارج کردن اب قایق
reeking بخار ازدهان خارج کردن
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
emit بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
reek بخار ازدهان خارج کردن
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits بیرون دادن خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
pared قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pares قسمتهای زائد چیزی را چیدن
anisometric دارای قسمتهای غیر متقارن
pare قسمتهای زائد چیزی را چیدن
chemosphere ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
weeded برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weed برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
adnexa قسمتهای متصل بهم زائده
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
bilge blocks قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
gambusia ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
moody بد اخلاق
pettish بد اخلاق
rabid بد اخلاق
immoral بد اخلاق
characterless بی اخلاق
impatient بد اخلاق
deportment اخلاق
reprobate بد اخلاق
moralities اخلاق
reprobates بد اخلاق
morality اخلاق
moral اخلاق
comportment اخلاق
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
principal parts قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
upgrading به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
reddendo singula singulis الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
mullion جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
munnion جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
adhesion آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
moralistic اخلاق گرایانه
moral philosopher اخلاق دان
moral philosophy علم اخلاق
immoral خلاف اخلاق
good-natured خوش اخلاق
ethics علم اخلاق
immorally بر خلاف اخلاق
frailties ضعف اخلاق
frailty ضعف اخلاق
rake بد اخلاق فاسد
rakes بد اخلاق فاسد
raking بد اخلاق فاسد
moralization اخلاق گرایی
ehtics علم اخلاق
Moral decadence . فساد اخلاق
edification تهذیب اخلاق
creative thinking تفکر اخلاق
behavior سلوک اخلاق
behaviuor سلوک اخلاق
ethic کتاب اخلاق
public morals اخلاق حسنه
good conduct حسن اخلاق
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com