English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
oxide skin قشر نازک اکسید
Other Matches
zinc oxid اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
oxyde اکسید
oxide اکسید
oxides اکسید
copper oxide اکسید مس
ytterbium oxide ایتربیم اکسید
yttrium oxide ایتریم اکسید
dioxide دارای دو اکسید
zirconium dioxide زیرکونیم دو اکسید
zirconium oxide زیرکونیم اکسید
burnt lime کلیسم اکسید
yttria ایتریم اکسید
refractory oxide اکسید دیرگداز
zinc oxide اکسید روی
carbon dioxide دی اکسید کربن
silica اکسید سیلیسیوم
refractory oxide اکسید نسوز
ytterbia ایتربیم اکسید
calx کلیسم اکسید
limes کلسیم اکسید
lime کلسیم اکسید
copper oxide rectifier یکسوکننده مس- اکسید
caustic lime کلیسم اکسید
acid oxide اکسید اسیدی
ferrous oxide اکسید فرو
minium اکسید قرمز
oxidant اکسید کننده
oxidation film قشر اکسید
alumina اکسید الومینیوم
benzophenone oxide بنزوفنون اکسید
oxide skin پوسته اکسید
aluminum oxide اکسید الومینیوم
oxidizer اکسید کننده
calcium oxide کلسیم اکسید
oxide coated cathode کاتد اکسید اندود
incandescent metallic oxid cathode کاتد اکسید فلزی
red oxide of zinc اکسید قرمز روی
oxidation coefficient ضریب اکسید شوندگی
red zinc ore اکسید قرمز روی
ruby zinc اکسید قرمز روی
oxide cathode کاتد اکسید اندود
alumina گل پاک یا اکسید الومینیوم
spatalite اکسید قرمز روی
tutty گرد اکسید دو زنگ
zincite اکسید قرمز روی
hypercapnia افزایش کربن اکسید در خون
arsenic اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
oxymercuriation اکسید جیوه دار کردن
metallic oxide semiconductor نیمه هادی اکسید فلزی
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
goethite اکسید اهن معدنی ئیدرژن دار
complementary metal oxide semiconductor نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
photochemical oxidant اکسید کننده نور شیمیایی اکساینده فتوشیمیایی
dry ice یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
oxide اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
oxides اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
mos نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
oxides روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
finest نازک
fragile نازک
tenuous نازک
attenute نازک
tenderhearted دل نازک
tenderhearted <adj.> دل نازک
thinners نازک
frailer نازک
frailest نازک
touchiest دل نازک
thinned نازک
egg shell نازک
thinnest نازک
thins نازک
feather edged لب نازک
frail نازک
ethereal نازک
fine نازک
fined نازک
tender نازک
tendered نازک
soft-hearted نازک دل
soft hearted نازک دل
slim نازک
tinnily نازک
softhearted نازک دل
svelt نازک
papyraceous نازک
touchy دل نازک
tender hearted نازک دل
tender hearted دل نازک
touchier دل نازک
gossamer نازک
thin نازک
young ice یخ نازک
tenderest نازک
tendering نازک
slimmed نازک
slimming نازک
perone نازک نی
slims نازک
eggshell نازک
eggshells نازک
slimmest نازک
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
feather edge لبه نازک
featheredge لبه نازک
shim بوش نازک
d. constitution وجود نازک
fine spun نازک ریسته
d. touch نازک کاری
extenuate نازک کردن
fine draw نازک کردن
thin skinned نازک نارنجی
scale board تخته نازک
verglas قشر نازک یخ
small stuff طناب نازک
squeamishness نازک طبعی
thready نازک چسبناک
tenderhefted دل نازک دل رحیم
tenderization نازک سازی
thin film غشای نازک
thin film لایه نازک
radicle فرعی نازک
picksome نازک نارنجی
finespun نازک رشته
folia طبقات نازک
folium طبقه نازک
gold leaf زرورق نازک
hairline rule خط بسیار نازک
lambkino بچه نازک
tanyphonia نازک صدایی
patsy نازک نارنجی
pellicle پوسته نازک
pellicle غشاء نازک
thin skinned پوست نازک
joinery نازک کاری
cord طناب نازک
soft مهربان نازک
softer مهربان نازک
finishing نازک کاری
attenuating نازک کردن
thinnest نازک کردن
thins نازک شدن
thins نازک کردن
rice paper کاغذ نازک
cords طناب نازک
mull ململ نازک
attenuate نازک کردن
filmed پرده نازک
film پرده نازک
delicate نازک بین
spared نحیف نازک
spare نحیف نازک
racking طناب نازک
thinnest نازک شدن
attenuated نازک کردن
thinner نازک کننده
thin نازک شدن
cardboard مقوای نازک
thin نازک کردن
thinly به طور نازک
card board مقوای نازک
slats تخته نازک
slat تخته نازک
softest مهربان نازک
thinned نازک کردن
attenuates نازک کردن
thinners نازک کردن
thinners نازک شدن
thinned نازک شدن
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
niminy piminy نازک نارنجی و ژستی
thin film memory حافظه غشایی نازک
stave شیارهای نازک چوب
masterstrokes نازک کاری هنری
thin layer chromatography کروماتوگرافی لایه نازک
attenuate ضعیف شدن نازک
masterstroke نازک کاری هنری
onionskin کاغذ نازک زرورق
onion skin یکجور کاغذ نازک
touchier نازک نارنجی حساس
splint bone استخوان ساق نازک نی
touchiest نازک نارنجی حساس
touchy نازک نارنجی حساس
attenuating ضعیف شدن نازک
scruff پرده نازک غشاء
peeling پارچه لباسی نازک
attenuates ضعیف شدن نازک
shear thinning نازک شدن برش
flat colour رنگ نازک مستوی
thin film circuit مدار غشایی نازک
attenuated ضعیف شدن نازک
thin skinned دارای پوست نازک
seam رگه نازک معدن
thin plate battery باتری صفحه نازک
wires هادی فلزی نازک
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com