English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
concertino قطعه تصنیف کوچک
Other Matches
ditty تصنیف کوچک
ditties تصنیف کوچک
canzonet سرود یا تصنیف کوچک
lobule قطعه کوچک
versicle قطعه کوچک
plat قطعه زمین کوچک
bolus قطعه کوچک وگردی از هرچیزی
micro اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
microcomputer اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
silicon قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
L cache فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
compilation تصنیف
literary work تصنیف
songs تصنیف
aliterary production تصنیف
song تصنیف
chanson تصنیف
halving تصنیف
compilations تصنیف
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
authorship تالیف و تصنیف
indite تصنیف کردن
hymnography فن تصنیف سرود
copyright حق تالیف و تصنیف
make تصنیف کردن
copyrights حق تالیف و تصنیف
makes تصنیف کردن
humoresque تصنیف خیالی
hhymnography فن تصنیف سرود
ballad monger تصنیف ساز
ballad singer تصنیف خوان
balladry تصنیف سازی
ballad monger تصنیف فروش
impromptu بی مطالعه تصنیف
symphonist تصنیف ساز
extravaganza اثر یا تصنیف
extravaganzas اثر یا تصنیف
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
sings تصنیف اواز خواندن
sing تصنیف اواز خواندن
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
ballad تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
ballads تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
fragments قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
fritters قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
mainland قطعه اصلی قطعه
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
author : نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
compose درست کردن تصنیف کردن
composes درست کردن تصنیف کردن
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
segmental قطعه قطعه
morceau قطعه
extent قطعه
goblet قطعه
plots قطعه
snipping قطعه
snipped قطعه
snip قطعه
calligraph قطعه
item قطعه
plot قطعه
plotted قطعه
panel قطعه
tract قطعه
stretched قطعه
stretch قطعه
member قطعه
trilobation سه قطعه
nuggets قطعه
members قطعه
tracts قطعه
blocks قطعه
block قطعه
pieces قطعه
piece قطعه
panes قطعه
pane قطعه
internode قطعه
sections قطعه
smidgin قطعه
wodge قطعه
wodges قطعه
items قطعه
stretches قطعه
smidgeon قطعه
smidgen قطعه
panels قطعه
small scale integration قطعه
copyslip قطعه
plank قطعه
section قطعه
very large scale integration قطعه
line segment قطعه خط
snippy قطعه
nugget قطعه
doit قطعه
blocked قطعه
scale قطعه
components قطعه
goblets قطعه
component قطعه
lobe قطعه
slabs قطعه
bloc قطعه
fragmenting قطعه
segments قطعه
blocs قطعه
part قطعه
segment قطعه
chunk قطعه
chunks قطعه
lobes قطعه
slab قطعه
fragment قطعه
fragments قطعه
theme song قطعه تکراری
block قطعه زمین
temporal lobe قطعه گیجگاهی
casting قطعه ریخته گی
lobotomy قطعه بری
tension member قطعه کششی
lobotomies قطعه بری
time slice قطعه زمان
in sections د رچند قطعه
equuleus قطعه الفرس
pickling قطعه شویی
equulei قطعه الفرس
electric component قطعه الکتریکی
stiffener قطعه تقویتی
stiffeners قطعه تقویتی
opus قطعه موسیقی
opuses قطعه موسیقی
dab قطعه تکه
fitting قطعه اتصال
blocks قطعه زمین
unit assembly یک قطعه مجزا
vlsi قطعه روی یک IC
quads قطعه سربی
quad قطعه سربی
frontal lobe قطعه پیشانی
work part قطعه کار
workholder نگهدارنده قطعه
dabbed قطعه تکه
blocked قطعه زمین
subassembly یک قطعه جزء
hexastich قطعه شش فردی
midsection قطعه میانی
plat قطعه نقشه
root segment قطعه ریشهای
fragments قطعه باقیمانده
occipital lobe قطعه پس سری
resident segment قطعه مقیم
overlay segment قطعه جایگذاشت
parietal lobe قطعه اهیانهای
part number شماره قطعه
partitur قطعه کامل
partitura قطعه کامل
handsets تلفن در یک قطعه
pericope قطعه منتخب
piece part قطعه یک پارچه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com