Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
quadrangle
قطعه سربی چهار گوشه
quadrangles
قطعه سربی چهار گوشه
Other Matches
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
quads
قطعه سربی
quad
قطعه سربی
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
tetragon
چهار گوشه
quadrangular
چهار گوشه
close
چهار گوشه
coffin corner
چهار گوشه زمین
cam
برامدگی قطعه گوشه دار
cams
برامدگی قطعه گوشه دار
came
میله سربی بتونه سربی
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
plumbeous
سربی
plumbous
سربی
leaden
سربی
plumbic
سربی
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
plummets
گلوله سربی
plummet
گلوله سربی
came
بتونه سربی
plummeted
گلوله سربی
leads
رنگ سربی
lead
رنگ سربی
plummeting
گلوله سربی
ounce of lead
گلوله سربی
lead accumulator
اکولاموتور سربی
leadpencil
مداد سربی
buckshot
گلوله سربی
lead sheath
روکش سربی
lead seal
مهر سربی
plumb bob
وزنه سربی
lividity
رنگ سربی
lead glass
شیشه سربی
ledger
وزنه سربی
ledgers
وزنه سربی
livid
سربی رنگ
grebe
رنگ سربی
plumb
گلوله سربی
leaden
سربی رنگ
saturnine
دلتنگ سربی
plombe
مهر سربی شده
lead covered cable
کابل با غلاف سربی
sinkers
وزنه سربی ماهیگیری
lead blast furnace
کوره بلند سربی
bulla
مهر سربی پاپ
lead chamber process
فرایند اتاق سربی
sinker
وزنه سربی ماهیگیری
lead coat
روکش کردن سربی
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
shots
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
lead seal
مهر و موم یا پلمپ سربی
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
fritters
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
fragmentation
قطعه قطعه شدن
fragmenting
قطعه قطعه کردن
sectional
قطعه قطعه بخشی
segments
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
fragments
قطعه قطعه کردن
fragment
قطعه قطعه کردن
anatomize
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
quip
گوشه
agonic
بی گوشه
quipped
گوشه
quipping
گوشه
quips
گوشه
hexagons
شش گوشه
hexagon
شش گوشه
hexangular
شش گوشه
quoin
گوشه
ears
گوشه
lobe
گوشه
lobes
گوشه
polygon
بس گوشه
polygons
بس گوشه
sexangle
شش گوشه شش بر
three cornered
سه گوشه
corner
گوشه
trigonic
سه گوشه
triquetrous
سه گوشه
nonagon
9 گوشه
hesagonal
شش گوشه
ear
گوشه
corners
گوشه
cornerwise
از گوشه
recess
گوشه
angle
گوشه
cantle
گوشه
angles
گوشه
figuration
گوشه
nook
گوشه
coin=quoin
گوشه
cornerways
از گوشه
pointedness
گوشه
in the corner
در گوشه
recesses
گوشه
cornering
گوشه
coign
گوشه
pungent
گوشه دار
cornerstones
سنگ گوشه
squared
گوشه دار
cornered
گوشه دار
angled
گوشه دار
hendecagon
یازده گوشه
polygon of forces
بس گوشه نیروها
sequestered life
گوشه نشینی
heptagonal
هفت گوشه
quinquangular
پنج گوشه
pointy
گوشه دار
square
گوشه دار
snook
گوشه وکنایه
withdrawals
گوشه گیری
right angled parallelogram
راست گوشه
right angled
راست گوشه
orthogonal
راست گوشه
cornerstone
سنگ گوشه
octangular
هشت گوشه
squares
گوشه دار
squaring
گوشه دار
pentangle
پنج گوشه
obtuse angle
گوشه باز
polygonal
بسیار گوشه
octangle
هشت گوشه
withdrawal
گوشه گیری
reclvsion
گوشه نشینی
pentangular
پنج گوشه
multangular
بسیار گوشه
unsociable
گوشه نشین
anchoress
زن گوشه نشین
ancress
زن گوشه نشین
figurate
گوشه دار
octagons
هشت گوشه
octagons
چیزهشت گوشه
octagon
هشت گوشه
octagon
چیزهشت گوشه
octagonal
هشت گوشه
angle valve
شیر گوشه
angularity
گوشه داری
angulate
گوشه دار
an acute angle
گوشه تیز
protractor
گوشه سنج
rectangular
راست گوشه
right-angled
راست گوشه
pentagon
پنج گوشه
angular
گوشه دار
pentagons
پنج گوشه
knee
سه گوشه سه راهی
knees
سه گوشه سه راهی
cubby hole
گوشه دنج
cubby-hole
گوشه دنج
cubby-holes
گوشه دنج
piquant
گوشه دار
protractors
گوشه سنج
cant
گوشه دار
canthus
گوشه چشم
circumferentor
گوشه سنج
corner joint
اتصال گوشه
jests
طعنه گوشه
jest
طعنه گوشه
goniometer
گوشه سنج
goniometer
گوشه پیما
heptangular
هفت گوشه
hermitage
گوشه عزلت
hermitess
زن گوشه نشین
rectangles
راست گوشه
rectangle
راست گوشه
lateen rig
بادبان 3 گوشه
point
گوشه دارکردن
seclusion
گوشه نشینی
cloisterer
گوشه نشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com