English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
odyssey قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
Other Matches
iliad داستان حماسی منسوب به هومر
ulysses اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
trouvere شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
Symbol font نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
peripheral قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
punches قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punched قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
multimedia قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
hellenism یونانی مابی اداب یونانی
grecism طرز یونانی فرهنگ یونانی
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
cartridges که قابل نصب در کامپیوتر است و حاوی داده و برنامههای جانیبی ذخیره شده در قطعه ROM است
cartridge که قابل نصب در کامپیوتر است و حاوی داده و برنامههای جانیبی ذخیره شده در قطعه ROM است
homeric وابسته به هومر
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
combat developer وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
drum رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drummed رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
epistle نامه منظوم
epistles نامه منظوم
MIDI file فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
Even homer somtimes nods. <proverb> یتى هومر هم بعضى اوقات اشتباه مى کرد.
lay تخم گذاردن داستان منظوم
lays تخم گذاردن داستان منظوم
combat orders دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
hellenize یونانی کردن یونانی ماب کردن
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
rich in پر از شاعر
scop شاعر
poet شاعر
poets شاعر
bard شاعر
bards شاعر
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
poet laureate شاعر برجسته
horatian شاعر لاتین
bard شاعر و اوازخوان
bards شاعر و اوازخوان
laureatel شاعر برجسته
productive of poets شاعر پرور
poematic نظمی شاعر
minstrel شاعر نقال
minstrels شاعر نقال
budding poet جوجه شاعر
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
relative منسوب
of kin منسوب
affined منسوب
owing منسوب
attributed منسوب
sib منسوب
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
homeric شاعر نابینای یونان
mythopoet شاعر افسانه نویس
verser شاعر و سراینده نظم
verseman شاعر وسراینده نظم
strategic منسوب به strategy
dantesque منسوب به دانته
aeolian منسوب به ائولوس
ammino منسوب به امونیاک
refers منسوب داشتن
ecclesiastical منسوب به کلیسا
consular منسوب به کنسول
refer منسوب داشتن
kin خویشی منسوب
referred منسوب داشتن
fairness منسوب به پریان
sib منسوب نسبی
relativization منسوب کردن
orpheus ارفیوس موسیقی دادن و شاعر
sweet william گل میخک شاعر حسن یوسف
amaranthine منسوب به تاج خروس
agnatic منسوب از طرف پدر
auctorial منسوب به نویسنده یا مولف
astrophysical منسوب به فیزیک نجومی
capitalistic منسوب به سرمایه داری
detrital منسوب به اوار سایشی
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
shaken وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
envelopes نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelope نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
autonomic منسوب به دستگاه عصبی خودکار
in law خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
adenoidal منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
astrological منسوب به علم ستاره شناسی
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
minnesinger شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
adenoid شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
troubadours شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
troubadour شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
draconic منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
Dantesqua [منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
Greek یونانی
Greeks یونانی
grecian یونانی
pythagorean یونانی
bluestocking منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
mastered 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
masters 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
grecism اصطلاح یونانی
Greek architecture معماری یونانی
key pattern زنجیره یونانی
phihellenic یونانی دوست
key pattern زبانه یونانی
grecize یونانی وارکردن
labyrinthine fret نقش یونانی
greek gift هدیه یونانی
graecism فرهنگ یونانی
hellene یونانی خالص
poison hemlock شوکران یونانی
pyrrhonism فلسفه یونانی
larchagaric اگاریکون یونانی
graecism اصطلاح یونانی
hellenization یونانی شدن
greek text متن یونانی
hellenism اصطلاح یونانی
aphrodite ونوس یونانی
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
crepidoma سکو [در ساختمان یونانی]
planform قهرمان یونانی جنگ تروا
solon سولن مقنن یونانی
he is of greek origin اصلا یونانی است
grecize یونانی ماب کردن
greed orthodox کلیسای ارتدکس یونانی
he has small greek کمی یونانی میداند
phi حرف ف درالفبا یونانی
he is of greek origin اصلش یونانی است
lambdoidal حرف لام در یونانی
mu نام حرف یونانی
acephalo پیشوندیست یونانی بمعنی
adventurous <adj.> حادثه جو
outbreaks حادثه
occurrence حادثه
occurrences حادثه
accident حادثه
accident حادثه
accidents : حادثه
accidents حادثه
occurence حادثه
events حادثه
outbreak حادثه
disaster حادثه بد
disasters حادثه بد
event حادثه
casualty حادثه
casualties حادثه
adventurers حادثه جو
adventurer حادثه جو
fortuity حادثه
eventless بی حادثه
adventuress زن حادثه جو
adventures حادثه
adventure حادثه
phenomenon حادثه
incidents حادثه
incident حادثه
uneventful بی حادثه
epsilon پنجمین حرف الفبای یونانی
hellenistic وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
choragic [مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
nu سیزدهمین حرف الفبای یونانی
greco پیشوند بمعنی یونان و یونانی
grecize یونانی ماب یایونانی وارشدن
hippodrome [میدان اسب دوانی یونانی]
zeus زاوش رئیس خدایان یونانی
deltas حرف چهارم زبان یونانی
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
mu حرف دوازدهم الفبای یونانی
gamma حرف سوم الفبای یونانی
delta حرف چهارم زبان یونانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com