| Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| part |
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| litotes |
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی |
| fugal |
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن |
| models |
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود |
| model |
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود |
| modelled |
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود |
| modeled |
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود |
| duett |
قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند |
| footprints |
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر |
| built up frog |
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود |
| footprint |
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر |
| diagnostic |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است |
| labels |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| labelled |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| labeling |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| label |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| power |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
| powering |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
| powers |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
| powered |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
| pig board |
تخته کوچک برای موجهای کوچک |
| shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| jacks |
پرچم کوچک ماشین |
| jack |
پرچم کوچک ماشین |
| splint |
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود |
| faxes |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| faxed |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| fax |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| cross compiler |
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد |
| faxing |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
bolster |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
| bolsters |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
| bolstered |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
| chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| warm up |
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد |
range |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
| ranged |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
| ranges |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
| telescopic |
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی |
| silicon |
ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک |
| rightsizing |
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc |
| milk disk |
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد |
| registering |
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص |
| register |
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص |
| registers |
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص |
| tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
| task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
key |
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند |
| leaders |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
leader |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
| applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
| for a car |
برای هر ماشین |
| embedded code |
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص |
| permanent |
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت |
| dustcover |
پوشش محافظ برای یک ماشین |
| pinchwheel |
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود |
| thrashing |
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود |
| phone |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
| phoning |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
| phones |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
| phoned |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
| name |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
| smoke consumer |
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین |
| rocker arm |
اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین |
| component efficiency |
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین |
| names |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
light-well |
[حیاط کوچک برای عبور نور] |
| telephoned |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| compilations |
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین |
| windlasses |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
| windlass |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
| office |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
| offices |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
| telephone |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| compilation |
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین |
| telephoning |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| telephones |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
| lockets |
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک |
| This position is much too small for me . |
این سمت برای من خیلی کوچک است |
| locket |
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک |
| pace lap |
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه |
| winching |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
| winched |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
winch |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
| winches |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
| trail bike |
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده |
| fowling piece |
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک |
| itemizer |
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند |
| small game |
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند |
| assembly |
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند |
| Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. |
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم . |
| ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| ends |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| end |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
| to jump-start someone's car |
کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری] |
| bow compass |
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود |
| tweaking |
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی |
| case sensitive search |
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف |
lararium |
[اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی] |
| tweaked |
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی |
| tweak |
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی |
| serinette |
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود |
| tweaks |
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی |
| monitors |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
| monitored |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
| hanger |
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد |
| hangers |
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد |
| monitor |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
| microcontroller |
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص |
| blip |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
| blips |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
| modular |
با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر |
| scullery |
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال |
| sculleries |
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال |
Dizlyk |
[نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.] |
| k ration |
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده |
| crunching |
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک |
| underflow |
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است |
| capacitor |
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار |
| attitude motor |
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت |
| processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
| keeper |
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید |
| ratioing |
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی |
| keepers |
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید |
| qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
| users |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
| user |
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود |
| business |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
| notron utilities |
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است |
| shake bottle |
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد |
| businesses |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
| perforations |
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها |
| dimples |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
| dimple |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
| pill pool billiard |
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص |
| smoke test |
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند |
| maintenance |
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها |
| lobar |
قطعهای |
| trilobate |
سه قطعهای |
| preventive |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
| preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
| practice plug |
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی |
| RIFF |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
| resource |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
| intersegmental |
میان قطعهای |
| piece work |
کار قطعهای |
| Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
| man machine interface |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین |
| hand-held |
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست |
arm |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
| self binder |
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی |
| head-shrinkers |
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک |
| head-shrinker |
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک |
| flag day |
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند |
| embedded code |
بخش ها یا توابعی که به زبان ماشین نوشته شده اند و در برنامه سطح بالا وارد می شوند برای سرعت بخشیدن یا انجام تابع خاص |
| universal |
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است |
| The letter is well typed . |
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر ) |
| MMI |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد |
| departmental LAN |
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها |
| reel to reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
| reel-to-reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
| patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
| patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
| paging |
روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک |
| ActiveX |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
| tunes |
تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی |
| tune |
تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی |
| microfilmed |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
| microfilm |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
| microfilming |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
| microfilms |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
| continuous |
قطعهای پایان ناپذیر از نوار ضبط |
lady-chapel |
[کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم] |
| positioned |
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو |
position |
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو |
| NOR function = |
مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد |
| head stock |
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد |
| finger plate |
قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از |
| gimbal |
سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد |
| machinists |
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست |
| machinist |
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست |
| one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
| flexowriter |
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است |
| L cache |
فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند |
| doped |
قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است |
| bracing |
قطعهای که عمل کشش را درساختمان یا چوبست انجام میدهد |
| chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
| chip |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
petty cash |
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک |
| languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| gemmule |
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک |
| demo |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |
| demonstration |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |
| demonstrations |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |