English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
English Persian
former shampion قهرمان سابق
Other Matches
antecedent سابق
whilom در سابق
aforegoing سابق
ci devant سابق
antecedents سابق
one-time سابق
former سابق
predecessors سابق
of old سابق
quondam سابق
predecessor سابق
hitherto سابق بر این
ex سابق قدیمی
ex- سابق قدیمی
before mentioned سابق الذکر
by usage یا معمول سابق
foregoing سابق الذکر
olden پیشین سابق
given above سابق الذکر
of yon مال سابق
unabated <adj.> به شدت سابق
as before <adv.> مانند سابق
beforetime سابق بر این
champion قهرمان
championing قهرمان
champions قهرمان
victor قهرمان
championess زن قهرمان
victors قهرمان
hero قهرمان
heroes قهرمان
championed قهرمان
world beater قهرمان
antecede سابق یا اسبق بودن
throwback باز گشت به سابق
bastille زندان عمومی سابق در
ci devant متعلق بدوره سابق
throwbacks باز گشت به سابق
ex prime minister رئیس الوزرای سابق
lire لیره سابق اتریش
lira لیره سابق اتریش
liras لیره سابق اتریش
knight قهرمان شوالیه
athletes قهرمان ورزش
athlete قهرمان ورزش
heroic قهرمان وار
champ قهرمان مزرعه
champing قهرمان مزرعه
sprinters قهرمان دوسرعت
sprinter قهرمان دوسرعت
gymnasts قهرمان ژیمناستیک
gymnast قهرمان ژیمناستیک
knighted قهرمان شوالیه
knighting قهرمان شوالیه
champs قهرمان مزرعه
champed قهرمان مزرعه
dynasties قهرمان چندساله
dynasty قهرمان چندساله
title-holder قهرمان کنونی
title-holders قهرمان کنونی
knights قهرمان شوالیه
hero worship قهرمان پرستی
above سابق الذکر مذکور در فوق
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
heroize قهرمان وپهلوان شدن
planform قهرمان یونانی جنگ تروا
absolute champion قهرمان مطلق شطرنج
contenders مدعی دربرابر قهرمان
contender مدعی دربرابر قهرمان
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
heroically زنی که قهرمان داستان باشد
ace ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
aces ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
breast برخورد سینه قهرمان دو به نوار
heroine زنی که قهرمان داستان باشد
tragic flaw نقیصه یاخدشه در زندگی قهرمان
heroines زنی که قهرمان داستان باشد
breasts برخورد سینه قهرمان دو به نوار
ajax قهرمان یونانی جنگ تروا
picaresque داستاینکه قهرمان ان رذل است
theseus قهرمان یونانی فاتح امازون ها
estonian اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
hamlet نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
toreador قهرمان گاو باز سوار بر اسب
hamlets نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
backsliding کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
playoffs مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
playoff مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
Serbia کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
disaffirm دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
heroize خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com