Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
low price
قیمت کمتر
Search result with all words
underrate
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
Other Matches
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
short
کمتر
lesser
کمتر
less than
کمتر از
less
کمتر
much less
کمتر
shorter
کمتر
Lt
کمتر از
in a less degree
کمتر
shortest
کمتر
minus
کمتر
infrequently
کمتر
minor
کمتر
inside of a week
در یک هفته کمتر
he would not accept less
دو روز کمتر
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
minorities
بخش کمتر
sub-
در معنای کمتر
minority
بخش کمتر
cut back
<idiom>
استفاده کمتر
inside of a week
کمتر از یک هفته
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
under
پایین تراز کمتر از
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
shoat
خوک کمتر از یک سال
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
below par
کمتر از ارزش اسمی
short-changed
کمتر پول دادن
below par
کمتر از بهای اسمی
under-
پایین تراز کمتر از
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
underquote
کمتر مظنه دادن
short-change
کمتر پول دادن
short-changing
کمتر پول دادن
short-changes
کمتر پول دادن
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
less than container load
کمتر از فرفیت کانتینر
stroke
راندن کمتر از فرفیت
stroked
راندن کمتر از فرفیت
strokes
راندن کمتر از فرفیت
stroking
راندن کمتر از فرفیت
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessening
کمتر کردن تقلیل دادن
lessen
کمتر شدن تخفیف یافتن
weanling
کره اسب کمتر از یک سال
he is well preserved
کمتر نشان پیری در او پیداست
lessen
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
کمتر شدن تخفیف یافتن
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
infants
بچه کمتر ازهفت سال
infant
بچه کمتر ازهفت سال
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
eagle
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
undervalues
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
factorial
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
ultralight aircraft
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undersexed
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
fasts
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undermanned
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
fastest
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
undervaluing
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
eagles
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
undercool
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
low speed communications
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
undervaluation
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
multipass overlap
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
anticlimax
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
dry year
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
anticlimaxes
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put somebody on the back burner
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put somebody in a backwater
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
run
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
runs
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
hood
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
hoods
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
bravo, pattern
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
delayed penalty
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
to sweeten the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
wrought
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
cam ground piston
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
percentile
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
complements
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
lightening hole
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
broad arrow engine
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
accelerated depreciation
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
output bound
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
high priced
پر قیمت
bourse
قیمت
price limit
حد قیمت
price line
خط قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
قیمت
values
قیمت
value
قیمت
cif
قیمت
valuing
قیمت
all in price
قیمت کل
invalued
بی قیمت
above rubies
بی قیمت
price
قیمت
treasure
ذی قیمت
At the price of. At the cost of .
به قیمت
equivalents
هم قیمت
PR
قیمت
wage price spiral
قیمت
quotations
قیمت
quotation
قیمت
equivalent
هم قیمت
set (one) back
<idiom>
قیمت
nominal
کم قیمت
priceless
بی قیمت
wage price guideline
قیمت
worth
قیمت
valueless
بی قیمت
prices
قیمت
cost
قیمت
price floor
حداقل قیمت
historical cost
قیمت بازار
least price
حداقل قیمت
mean price
قیمت متوسط
middle price
قیمت متوسط
middle price
قیمت حد وسط
last price
قیمت اخر
crash price
قیمت مفت
rock-bottom price
کمترین قیمت
price chiseling
تقلب در قیمت
mark down
تنزل قیمت
mark down
کاهش قیمت
mark up
افزایش قیمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com