English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
clincher قیچی کننده قاطع
clinchers قیچی کننده قاطع
Other Matches
incisive قاطع
categorical قاطع
overbearing قاطع
secant قاطع
peremptory قاطع
categoric قاطع
transverse خط قاطع
decisive قاطع
decretory قاطع
sec خط قاطع
final قاطع
judicial قاطع
definitive قاطع
secs خط قاطع
crucially قاطع
definitely قاطع
crucial قاطع
decretive قاطع
finals قاطع
conclusive قاطع
casting votes رای قاطع
highway robber قاطع الطریق
casting vote رای قاطع
sockdolager ضربت قاطع
cut and dried <idiom> تصمیم قاطع
sockdologer ضربت قاطع
floorer دلیل قاطع
magistral قاطع قطعی
peremptory undertaking تعهد قاطع
trenchant قاطع قطعی
secant line خط قاطع [ریاضی]
clinch قاطع ساختن
conclusive evidence مدرک قاطع
secant خط قاطع متقاطع
clinched قاطع ساختن
conclusive evidence دلیل قاطع
diagonal قاطع دو زاویه
clinches قاطع ساختن
clinching قاطع ساختن
to turn the scale قاطع بودن
tweezer قیچی
snips قیچی
braced قیچی
mammock دم قیچی
overarm braces قیچی
shear قیچی
tweeger قیچی
scissors قیچی
snippel دم قیچی
brace قیچی
pruning shears قیچی
last word بیان یا رفتار قاطع
predominate نفوذ قاطع داشتن
categorically بطور قاطع یا قطعی
predominated نفوذ قاطع داشتن
predominates نفوذ قاطع داشتن
prima facie evidence مدرک به فاهر قاطع
unanswerable قاطع دندان شکن
predominating نفوذ قاطع داشتن
lever shears قیچی اهرمی
shear قیچی اهن بر
alligator shears قیچی اهرمی
shear قیچی کردن
lever shear قیچی اهرمی
heavy shears قیچی اهنبر
share قیچی کردن
shared قیچی کردن
shares قیچی کردن
tin snips قیچی دستی
scissors پرش قیچی
blooming shears قیچی شمشه
bolt clipper قیچی پیچ
hitch kick شوت قیچی
hot shear blade قیچی گرم
stock shears قیچی پادار
mammock از دم قیچی ردکردن
levered shears قیچی اهرمی
plate shears قیچی ورق بر
circular shear قیچی کمانهای
scissel دم قیچی فلزات
pruning shears قیچی باغبانی
shear steel فولاد قیچی
scissors kick ضربه قیچی
combination slitting, shears قیچی ورق
forficate قیچی مانند
clipper قیچی باغبانی
secateur قیچی باغبانی
sheared قیچی شده
scissors vault پرش قیچی
snipped قیچی کردن
split tackle تکل قیچی
wire cutter قیچی میخچین
snipping قیچی کردن
rotary shear قیچی گردان
wire cutter قیچی سیمبر
snip قیچی کردن
biocid قاطع حیات کشنده حشرات
turning point مرحله قاطع نقطه تحول
whop بطور قاطع شکست دادن
turning points مرحله قاطع نقطه تحول
knockouts ویران کردن ضربت قاطع
knockout ویران کردن ضربت قاطع
tin snips قیچی اهن بر مهندسی
snips قیچی اهن بری
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
scissoring vibration ارتعاش قیچی وار
scissors قیچی روی خرک
wire shears قیچی سیم بری
shear اسباب برش قیچی
trim یکنواخت کردن با قیچی
overhead kick ضربه قیچی به عقب
scissors-glasses عینک قیچی شکل
continous chip برادههای قیچی کاری
predominate دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominated دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominating دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
guillotin plate shear قیچی ورق اهن بری
trudgen stroke دست کرال و پای قیچی
compound leverage floor jack اهرم بالابر قیچی شکل
shears قیچی پشم چینی یا باغبانی
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
shear شکاف دادن قیچی کردن
snipper قیچی ویژه چیدن مو یا گیاه
averruncator یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
snips قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
aviation snips قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
pave [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
scissored wool پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com