English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
bursting layer لایههای سقفی پناهگاه
Other Matches
case mate پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
punka بادبزن سقفی
dome lamp لامپ سقفی
roof lamp لامپ سقفی
skylights پنجره سقفی
skylight پنجره سقفی
roof light نورگیر سقفی
ceiling button مقره سقفی
ceiling lamp لامپ سقفی
ceiling light روشنایی سقفی
ceiling switch کلید سقفی
adjustable ceiling fixture آویز سقفی متحرک
tablature نقاشی دیواری یا سقفی
visible roof سقفی که از درون دیده شود
contourted strata لایههای در هم
conformable strata لایههای همشیب
isothermal layer لایههای ایزوترمال
twisted strata لایههای پیچیده
unconformable strata لایههای دگر شیب
bursting layer لایههای منفجر کننده
laminitis اماس لایههای حساس
benthic division قسمت بندی لایههای دریا
deep scattering layer لایههای منعکس کننده عمق دریا
aurora پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
pedocal خاک دارای لایههای سخت ومتراکم ذغال
altitude tints لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
layer tints هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
SOS Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfers ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
logical مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
harbouring پناهگاه
harborage پناهگاه
harboured پناهگاه
harbour پناهگاه
harbors پناهگاه
harbor پناهگاه
refuge پناهگاه
ambushes پناهگاه
refuges پناهگاه
harboring پناهگاه
ambushing پناهگاه
ambushed پناهگاه
ambush پناهگاه
sanctury پناهگاه
asylum پناهگاه
asylums پناهگاه
resort پناهگاه
resorted پناهگاه
resorts پناهگاه
haven پناهگاه
covert پناهگاه
shelter پناهگاه
sheltering پناهگاه
howf پناهگاه
harbours پناهگاه
howff پناهگاه
sheltered پناهگاه
haven ofrest پناهگاه
harbored پناهگاه
shelters پناهگاه
light shelter پناهگاه سبک
emergency shelter پناهگاه اضطراری
dug out پناهگاه زیرزمینی
pup tent چادر پناهگاه
elephant shelter پناهگاه فلزی
elephant shelter پناهگاه ضدگلوله
funk hole پناهگاه موقتی
burrowed نقب پناهگاه
dugout پناهگاه موقتی
strongholds سنگر پناهگاه
stronghold سنگر پناهگاه
sanctuary پناهگاه تحصین
sanctuaries پناهگاه تحصین
hovels پناهگاه خیمه
hovel پناهگاه خیمه
awnings پناه پناهگاه
awning پناه پناهگاه
lean-to پناهگاه موقت
lean-tos پناهگاه موقت
tax havens پناهگاه مالیاتی
tax haven پناهگاه مالیاتی
burrows نقب پناهگاه
burrowing نقب پناهگاه
dugouts پناهگاه موقتی
alee پناهگاه کشتی
case mate پناهگاه توپ
casemate پناهگاه توپ
burrow نقب پناهگاه
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
air raid shelter پناهگاه حمله هوائی
gone away رانده شده از پناهگاه
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
shelters پناهگاه پناه بردن
sheltering پناهگاه پناه بردن
shelter پناهگاه پناه بردن
sheltered پناهگاه پناه بردن
dugouts پناهگاه کنار زمین بازیگران
covers بوته زار پناهگاه شکار
coverings بوته زار پناهگاه شکار
cover بوته زار پناهگاه شکار
dugout پناهگاه کنار زمین بازیگران
cuddy پناهگاه کوچک مسقف در قایق
institutionalization نهادی شدن به پناهگاه سپردن
erfuge پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
on berth ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
austenitize سخت کردن لایههای استنیتی ساختار استنیتیکی را سخت کردن
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com