Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
boundary layer
لایه مرزی
Search result with all words
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
Other Matches
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlay
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
argillite
خاک رس لایه لایه
delamination
لایه لایه شدگی
delamination
لایه لایه کردن
lamination
لایه لایه سازی
interlayer
لایه بین دو لایه
delamination
لایه لایه شدن
delaminate
لایه لایه شدن
boundaries
مرزی
mete
: خط مرزی
bordered
خط مرزی
bordering
خط مرزی
border
خط مرزی
boundary
مرزی
marginal
مرزی
paralic
مرزی
borderline
مرزی
boundary effect
اثر مرزی
outposts
پایگاه مرزی
outpost
پایگاه مرزی
oversea
برون مرزی
marginal test
ازمون مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
borderline state
حالت مرزی
mete
سنگ مرزی
border stone
سنگ مرزی
border land
زمین مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
boundary surface
سطح مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
marchland
زمین مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
exterritorial
برون مرزی
extraterritorial
برون مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
frontalier
یکان مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
marginal check
مقابله مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
marginal check
برسی مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
high seas
ابهای برون مرزی
catchment
حوزه ابریز مرزی
frontalier
جزو یکان مرزی
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
inland
درون مرزی داخله
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
exterritoriality
حقوق برون مرزی
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
lamellose
لایه لایه
coatings
لایه
coated
لایه
coat
لایه
provine
لایه
layer line
خط لایه
tier
لایه
coats
لایه
tiers
لایه
three-ply
سه لایه
three ply
سه لایه
lamellar
لایه لایه
shells
لایه
shell
لایه
shelling
لایه
padding
لایه
beds
لایه
substrate
لایه
layer
لایه
strata
لایه ها
bed
لایه
layers
لایه
course
لایه
coursed
لایه
courses
لایه
stuffless
بی لایه
stratum
لایه
yard
لایه
leaf
لایه
ribbands
لایه
ribands
لایه
riband
لایه
yards
لایه
ribband
لایه
impervious blanket
لایه نفوذناپذیر
layer of rock
لایه سنگی
waterproofing course
لایه اب بندی
plied
لایه کاغذ
damp proof course=
لایه نمبند
plies
لایه کاغذ
impervious blanket
لایه ناتراوا
insulated layer
لایه عایق
damp proof course=
لایه نمگیر
filter layer
لایه صافی
lamella
لایه صفحه
ionosphere
لایه یونسفر
coat of plastering
لایه اندود
intermediate layer
لایه میانی
concrete layer
لایه بتنی
thin film
لایه نازک
confining layer
لایه فشارزا
in layers
در چند لایه
the inner layer
لایه درونی
hard layer
لایه سفت
hard layer
لایه سخت
binder course
لایه استر
epilimnion
اب لایه زبرین
limnetic zone
لایه نورگیر اب
undercoat
زیر لایه
euphotic
اب لایه نورگیر
frost blanket course
لایه پاد یخ
pervious blanket
لایه زهکش
filter layer
لایه پالایش
five ply
پنج لایه
epilimnion
اب لایه سطحی
energy stage
لایه انرژی
zonate
لایه دار
plying
لایه کاغذ
layering
لایه بندی
depletion layer
تهی لایه
ply
لایه کاغذ
magnetic layer
لایه مغناطیسی
drainage course
لایه زهکش
energy shell
لایه انرژی
frost blanket course
لایه ضد یخ قشر ضد یخ
top layer
لایه فوقانی
priming
لایه اول
strand
لایه رودخانه
strands
لایه رودخانه
sub grade
لایه زیرین
plasterboard
لایه گچی
subfloor
لایه زیر کف
selected material
لایه فرم
sublevel
زیر لایه
oxide film
لایه اکسیدی
subsell
زیر لایه
substrate
زیر لایه
stratosphere
لایه- سپهر
stripping
برداشت لایه رو
sand layer
لایه ماسه
sedimentation
لایه گذاری
silt layer
لایه لای
priming layer
لایه استری
soil horizon
لایه خاک
reversing layer
لایه واگردان
stratification
لایه بندی
porous layer
لایه روزنهای
bedding
لایه زیرین
bedding
لایه بندی
stripping
تراش لایه رو
acid lining
لایه اسیدی
carbon deposite
لایه کربن
bioderm
لایه زنده
blocking layer
لایه سدی
blockstone course
لایه سنگچین
bottom layer
لایه مشترک
substratum
زیر لایه
superstratum
ابر لایه
pads
لایه پشتی
pad
لایه پشتی
surface course
لایه رویی
wearing course
لایه رویی
traprock
لایه بازالتی
base course
لایه شالوده
overburden
لایه سربار
laminated
لاله لایه
surfacing
لایه پوشش
valence shell
لایه والانس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com