Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
regulation clothing
لباس فرم دریایی
Search result with all words
reefer
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefers
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
Other Matches
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
motley
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
life jacket
لباس نجات لباس چوب پنبهای
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
accouterment
لباس
outwall
لباس تن
accouterments
لباس
acoutrement
لباس
bibandtucker
لباس
bathhouse
لباس کن
out fit
لباس
vestment
لباس
clobber
لباس
clobbering
لباس
clobbers
لباس
clobbered
لباس
flannel
لباس
evining dress
لباس شب
untented
بی لباس
donkey jacket
لباس
flannels
لباس
garb
لباس
frou frou
خش خش لباس
attire
لباس
vesture
لباس
dressing
لباس
rosette
گل لباس
oilskins
لباس ضد اب
clothing
لباس
nightgowns
لباس شب
costume
لباس
costumes
لباس ها
costume
لباس
dressings
لباس
costumes
لباس
rosettes
گل لباس
nightgown
لباس شب
khaki
لباس نظامی
tights
لباس تنگ
rags
لباس مندرس
gown
روپوش لباس شب
gowns
روپوش لباس شب
tog
لباس پوشیدن
disrobes
لباس دراوردن
flight gear
لباس پرواز
underwear
لباس زیر
disrobing
لباس دراوردن
costumes
لباس محلی
exposure suit
لباس محافظ
launderer
لباس شوی
costume
لباس محلی
fearnought suit
لباس نسوز
finical
خوش لباس
flashproof
لباس ضد شعله
rag
لباس مندرس
gaberdine
لباس پوشش
kiyi
برس لباس
knock about clothes
لباس کار
undergarments
لباس بزیر
tuxedo
لباس رسمی
wet suits
لباس غواصی
wet suit
لباس غواصی
dry suit
لباس غواصی
fancy dress
لباس بالماسکه
laundress
لباس شوی زن
haute couturer
طراح لباس
mab
لباس ژولیده
tuxedos
لباس رسمی
garderobe
اشکاف لباس
gratuitous issue
لباس پیشکش
habiliment
لباس زیبا
silk
لباس ابریشمی
habiliments
لباس مخصوص
slash
چاک لباس
undergarment
لباس بزیر
habilitate
لباس پوشیده
slashes
چاک لباس
academic costume
لباس دانشگاهی
gash
خوش لباس
gashed
خوش لباس
gashes
خوش لباس
pinning
گیره لباس
pinned
گیره لباس
pin
گیره لباس
clothes tree
چنگک لباس
clothier
لباس فروش
gashing
خوش لباس
rig
لوازم لباس
rigged
لوازم لباس
knitwear
لباس کشباف
battle dress
لباس ضدگلوله
zipper
زیب لباس
disguise
لباس مبدل
disguised
لباس مبدل
disguises
لباس مبدل
disguising
لباس مبدل
antiblackout suit
لباس ضد فشار اب
asbestos kit
لباس نسوز
doffs
لباس کندن
doffing
لباس کندن
doffed
لباس کندن
doff
لباس کندن
zippers
زیب لباس
rigs
لوازم لباس
academicals
لباس دانشگاهی
uniforms
لباس فرم
uniform
لباس یک شکل
uniform
لباس فرم
dress suit
لباس رسمی شب
dressed in white
لباس سفیدپوشیده
masquerading
لباس مبدل
driss uniform
لباس رسمی
disrobe
لباس دراوردن
masquerades
لباس مبدل
masqueraded
لباس مبدل
disrobed
لباس دراوردن
uniforms
لباس یک شکل
dreadnought
لباس بارانی
disguisedly
با لباس مبدل
dress
لباس پوشیدن
dresses
لباس پوشیدن
skirts
دامن لباس
skirted
دامن لباس
full dress
لباس سلام
livery
لباس مستخدم
skirt
دامن لباس
liveries
لباس مستخدم
slashed
چاک لباس
braw
جوش لباس
masquerade
لباس مبدل
underclothes
لباس زیر
neckline
گردن لباس
habit
لباس روحانیت
clothes
جامه لباس
woolly
: لباس پشمی
woolliest
: لباس پشمی
woollies
: لباس پشمی
woollier
: لباس پشمی
wooliest
: لباس پشمی
woolies
: لباس پشمی
woolier
: لباس پشمی
undressing
لباس کندن
undresses
لباس کندن
undress
لباس کندن
put on
<idiom>
لباس پوشیدن
habits
لباس روحانیت
liveried
دارای لباس
necklines
گردن لباس
spacesuit
لباس فضایی
plains
لباس غیرنظامی
plainest
لباس غیرنظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com