English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
costume لباس محلی
costumes لباس محلی
Search result with all words
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
Other Matches
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
domestic محلی
local محلی
native محلی
natives محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
vernacular محلی
occupation crossing پل محلی
autochthonous محلی
autochthon محلی
residential محلی
regionally محلی
parochial محلی
topical محلی
local line خط محلی
regional محلی
locals محلی
vernaculars محلی
sympatry هم محلی
provincialism محلی اندیشی
local echo پژواک محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
local circuit مدار محلی
local enquiry بازجویی محلی
civil time ساعت محلی
dialect زبان محلی
dialects زبان محلی
local area network شبکه محلی
placing در محلی گذاردن
homebrew بازیگر محلی
homebred بازیگر محلی
legman خبرنگار محلی
parish council شورای محلی
provincial road جاده محلی
kangoroo court دادگاه محلی
sepoy پاسبان محلی
brogue لهجه محلی
regional purchase خرید محلی
brogues لهجه محلی
local time وقت محلی
local authority انجمن محلی
local center مرکز محلی
domestic economy اقتصاد محلی
place در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
indigenous industries صنایع محلی
localism اصطلاح محلی
local intelligence هوش محلی
patter لهجه محلی
local group گروه محلی
local national سکنه محلی
local network شبکه محلی
local norm هنجار محلی
local paper روزنامه محلی
local procurement خرید محلی
local purchase خرید محلی
pattered لهجه محلی
pattering لهجه محلی
local government حکومت محلی
local file فایل محلی
local investigation تحقیق محلی
local loop حلقه محلی
local mode باب محلی
ordinances مقررات محلی
ordinance مقررات محلی
provincial ولایتی محلی
patters لهجه محلی
local road راه محلی
local currency پول محلی
off از محلی بخارج
local variable متغیر محلی
territorial محلی منطقهای
local time زمان محلی
local vertical قائم محلی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local store ذخیره محلی
local government حاکم محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
autonomy استقلال محلی محدود
lock up در محلی محصور کردن
square dance رقص محلی امریکا
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
locals داخلی اخبار محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
locked up در محلی محصور کردن
local traffic رفت و امد محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
provincialism گویش یا لهجه محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
overwrite بالای محلی نوشتن
overwrite نوشته داده در محلی
local داخلی اخبار محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local warning اعلام خطر محلی
step out از محلی خارج شدن
district call box جعبه خبر محلی
emplace در محلی قرار دادن
references دستیابی به محلی در حافظه
reference دستیابی به محلی در حافظه
decentralizing حکومت محلی دادن
somewheres یک جایی دریک محلی
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
decentralised حکومت محلی دادن
vernacularism استعمال زبان محلی
traject از محلی عبور کردن
local area network شبکه ناحیه محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
To keep away from a place. از محلی دور شدن
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
local warning سیستم اعلام خطر محلی
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
site محلی که پایه چیزی باشد
sited محلی که پایه چیزی باشد
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
distant آنچه در محلی قرار دارد
sites محلی که پایه چیزی باشد
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
lan network Area Local شبکه محلی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
clothing لباس
evining dress لباس شب
frou frou خش خش لباس
bathhouse لباس کن
rosette گل لباس
costume لباس
acoutrement لباس
bibandtucker لباس
accouterment لباس
dressings لباس
dressing لباس
rosettes گل لباس
costumes لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com