English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
quake لرزش داشتن
quaked لرزش داشتن
quakes لرزش داشتن
quaking لرزش داشتن
shimmey لرزش داشتن
shimmy لرزش داشتن
Other Matches
tremulously با لرزش
tremor لرزش
palpitation لرزش
palpitations لرزش
tremblement لرزش
tremors لرزش
fremitus لرزش
frisson لرزش
tremour لرزش
frissons لرزش
fluttering لرزش
fluttered لرزش
flutters لرزش
quake لرزش
quaked لرزش
succussion لرزش
quakes لرزش
quaking لرزش
flutter لرزش
vibration لرزش
tremolo لرزش
trembling لرزش
titubation لرزش تلوتلوخوردن
tremolant لرزش دار
flutters لرزش اهتزاز
fluttered لرزش اهتزاز
shaking لرزش نوسان
fluttering لرزش اهتزاز
trilled لرزش صدا
trills لرزش صدا
flutter لرزش اهتزاز
aflutter در حال لرزش
shake لرزش تزلزل
shake لرزش نوسان
shakes لرزش تزلزل
shakes لرزش نوسان
shaking لرزش تزلزل
trill لرزش صدا
tremolant موجد لرزش
tremulous لرزش دار
magnetic ripple لرزش مغناطیسی
boom swing ناحیه لرزش
tremulant ترسان لرزش
trepidation لرزش رعشه
tremulant لرزش دار
succussion لرزش مایعات
thirl لرزش طنین
tremolo لرزش صدا تحریر
vibration لرزش ماساژ دادن
sbend distortion لرزش تصویر رادار
tirl مرتعش کردن لرزش
As you make your bed so you must lie on it <idiom> هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
vibratile قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
quaver لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
scurve distortion لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavering لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music . پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
having داشتن
want کم داشتن
have داشتن
doubt شک داشتن
doubted شک داشتن
doubts شک داشتن
to hold a meeting داشتن
to be feverish تب داشتن
doubting شک داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
lacks کم داشتن
redolence بو داشتن
lacked کم داشتن
wanted کم داشتن
lack کم داشتن
lackvt کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
to go hot تب داشتن
bears داشتن
to have possession of داشتن
bear داشتن
relieving داشتن
intercommon داشتن
to possess داشتن
owns داشتن
owning داشتن
owned داشتن
own داشتن
relieves داشتن
to hold داشتن
relieve داشتن
to have داشتن
bears در بر داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
possess داشتن
bear در بر داشتن
scoots سرعت داشتن
mind تصمیم داشتن
mind در نظر داشتن
minding تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
may امکان داشتن
liaises بستگی داشتن
declaring افهار داشتن
declares افهار داشتن
liaising رابطه داشتن
like دوست داشتن
desiring میل داشتن
desires میل داشتن
liked دوست داشتن
desire میل داشتن
declare افهار داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
affects تمایل داشتن
tolerate طاقت داشتن
affects دوست داشتن
affect تمایل داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerating طاقت داشتن
affect دوست داشتن
implies دلالت داشتن
require لازم داشتن
required لازم داشتن
requires لازم داشتن
liaising بستگی داشتن
believe گمان داشتن
believed گمان داشتن
believes گمان داشتن
deserve استحقاق داشتن
deserves استحقاق داشتن
scoot سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
represented نمایندگی داشتن
represent نمایندگی داشتن
requiring لازم داشتن
imply دلالت داشتن
minding در نظر داشتن
represents نمایندگی داشتن
recoils واکنش داشتن بر
belongs تعلق داشتن
recoiling واکنش داشتن بر
recoiled واکنش داشتن بر
correspond رابطه داشتن
recoil واکنش داشتن بر
monogamy داشتن یک همسر
corresponded رابطه داشتن
cans امکان داشتن
cans قدرت داشتن
canning امکان داشتن
canning قدرت داشتن
corresponds رابطه داشتن
lean تمایل داشتن
leaned تمایل داشتن
attending حضور داشتن
attends حضور داشتن
hanker اشتیاق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com