Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (2 milliseconds)
English
Persian
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
Other Matches
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
creative
خلاق
he has a good writing
خوش خطاست
moralistic
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
don't teach your grandmother to suck the eggs
<idiom>
لقمان را حکمت آموختن خطاست
cogitating
درعالم فکرفرورفتن
cogitates
درعالم فکرفرورفتن
cogitated
درعالم فکرفرورفتن
cogitate
درعالم فکرفرورفتن
stargaze
درعالم تخیل واوهام غرق شدن
shock
لطمه
prejudices
لطمه
shocked
لطمه
shocks
لطمه
brunt
لطمه
strokes
لطمه
stroke
لطمه
stroked
لطمه
prejudice
لطمه
stroking
لطمه
injury
لطمه
endamage
لطمه زدن
it will injure his prestige
به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
indemnify
لطمه زدن به اذیت کردن
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
antibiotics
مانع ایجاد لطمه بزندگی
without prejudice
بدون لطمه زدن به حق غیر
antibiotic
مانع ایجاد لطمه بزندگی
it stings the conscience
وجدان را نیش میزند
server
بازیکنی که توپ را میزند
rounder
کسی که دور میزند
bassist
کسی که ویلون سل میزند
he does nothing but talk
فقط حرف میزند
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
roundsman
کسی که گشت میزند
It makes my stomach turn
[over]
.
<idiom>
دلم را به هم میزند.
[اصطلاح روزمره]
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
he coins money
گویی پول سکه میزند
the horse refuses the fence
اسب از پر چین عقب میزند
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
pone
کسیکه ورق بازی رابر میزند
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
cruisers
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
milk walk
گشتی که شیر فروش میزند گشت
cruiser
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
sprays
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
get what's coming to one
<idiom>
هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
spray
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
winging
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
obstruction guard
میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
wisecracker
کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
card sharp
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharps
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
talk someone's ear off
<idiom>
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
malingerer
سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerers
سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
reprobates
بد اخلاق
comportment
اخلاق
rabid
بد اخلاق
pettish
بد اخلاق
deportment
اخلاق
characterless
بی اخلاق
impatient
بد اخلاق
moody
بد اخلاق
moral
اخلاق
immoral
بد اخلاق
reprobate
بد اخلاق
moralities
اخلاق
morality
اخلاق
flagellant
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
moralistic
اخلاق گرایانه
immorally
بر خلاف اخلاق
public morals
اخلاق حسنه
moralization
اخلاق گرایی
Moral decadence .
فساد اخلاق
rake
بد اخلاق فاسد
moral philosophy
علم اخلاق
behaviuor
سلوک اخلاق
edification
تهذیب اخلاق
frailty
ضعف اخلاق
creative thinking
تفکر اخلاق
ethic
کتاب اخلاق
frailties
ضعف اخلاق
rakes
بد اخلاق فاسد
ehtics
علم اخلاق
immoral
خلاف اخلاق
good-natured
خوش اخلاق
good conduct
حسن اخلاق
raking
بد اخلاق فاسد
ethics
علم اخلاق
behavior
سلوک اخلاق
moral philosopher
اخلاق دان
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
moral
وابسته بعلم اخلاق
peculiar
دارای اخلاق غریب
moralists
معتقد به اصول اخلاق
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
wrongs
مخالف اخلاق یا قانون
wronging
مخالف اخلاق یا قانون
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
ethical
وابسته به علم اخلاق
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
moralist
معتقد به اصول اخلاق
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
doggery
اخلاق پست بدکاری
personality
اخلاق و خصوصیات شخص
personalities
اخلاق و خصوصیات شخص
donsie
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
regeneration
نوزایش تهذیب اخلاق
ethically
مطابق علم اخلاق
it is an offence to morlity
منافی اخلاق است
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
donsy
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
prejudicial to public morality
منافی اخلاق حسنه
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
good tempered
دیر غضب خوش اخلاق
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
pharisaism
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
smatterer
کسیکه بریده بریده حرف میزند
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness
تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered
خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com