Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
Other Matches
slip
جدا شدن لنگر اززمین
slips
جدا شدن لنگر اززمین
slipped
جدا شدن لنگر اززمین
break ground
لنگر از زمین کنده شد
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch
گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
anchor in sight
لنگر بالاست لنگر را دیدم
The aircraft got off the ground .
هواپیما اززمین بلند شد
loft
ارتفاع گوی گلف اززمین
lofts
ارتفاع گوی گلف اززمین
emblements
منافع حاصله اززمین مزروعی
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifted
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifts
بلند کردن شریک رقص اززمین
capstan
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
pickup message
پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
dugout dewelling
کنده
timber
کنده
block
کنده
chunk
کنده
chunks
کنده
clog
: کنده
clogged
: کنده
clogs
: کنده
knockstone
کنده
blocs
کنده
bloc
کنده
blocks
کنده
blocked
کنده
pulled
کنده
stubs
کنده
stubbing
کنده
stubbed
کنده
block aead
سر کنده
stock
کنده
stocked
کنده
bilboes
کنده
anvil stock
کنده
stub
کنده
chumps
کنده
chump
کنده
logs
کنده
log
کنده
graven
کنده
in intaglio
بشکل کنده
in plain english
پوست کنده
ingraving
کنده کاری
plummer block
کنده محور
inside sarma
انواع کنده رو
logs
کنده چوب
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
dugouts
کنده شده
leg lift and side roll
کنده سرانبون
leg pickup
کنده کشی
engraver
کنده کار
trunk
کنده درخت
trunks
کنده درخت
engravers
کنده کار
logrolling
کنده غلتانی
dugout
کنده شده
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
olympic lift
کنده یک چاک
log
کنده چوب
husked
پوست کنده
frankly
رک وپوست کنده
control block
کنده کنترل
unstuck
کنده شده
entry block
کنده مدخل
deblocking
کنده شکنی
block length
درازای کنده
stumpy
پر از کنده درخت
deblock
شکستن کنده
stump
کنده درخت
stumped
کنده درخت
plummer block
کنده شفت
stumping
کنده درخت
stumps
کنده درخت
carver
کنده کار
block mark
نشان کنده
glyptics
کنده کاری
building block
کنده ساخت
peeled
پوست کنده
hulled
پوست کنده
blockette
کنده کوچک
graving
کنده کاری
picked
پوست کنده
aboveboard
پوست کنده
block size
اندازه کنده
grits
جوپوست کنده
wooden anvil stock
کنده چوب
building blocks
بنا کنده
building blocks
کنده ساخت
building block
بنا کنده
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
carve
کنده کاری کردن
chalcographer
کنده کاری روی مس
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
intagliated
کنده کاری شده
logged
از کنده پاک شده
quarried
ازکان کنده شده
trunks
الوار کنده چوب
trunk
الوار کنده چوب
dug in
سنگر کنده شده
loggats
کنده کوچک دیرک
loggets
کنده کوچک دیرک
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
carvings
کنده کاری کردن
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
carves
کنده کاری کردن
carved
کنده کاری کردن
groats
گندم یاجوپوست کنده
blocks
کنده مانع ورادع
plainer
ساده پوست کنده
rock hewn
از کوه کنده شده
plains
ساده پوست کنده
plain
ساده پوست کنده
blocked
کنده مانع ورادع
block
کنده مانع ورادع
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
record blocking
کنده یی کردن مدارک
stubby
پراز کنده درخت
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
shelled almond
بادام پوست کنده
ptisan
گندم پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
zincograph
روی کنده کاری شده
ditch
ابرو کنار راه کنده
she is a peach
هلوی پوست کنده است
ditched
ابرو کنار راه کنده
ditches
ابرو کنار راه کنده
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ivory carving
کنده کاری روی عاج
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
swinge
لنگر
anchor
: لنگر
weight
لنگر
anchoring
لنگر
anchor
لنگر
stockless anchor
لنگر
anchoring
: لنگر
brake weight
لنگر
makefast
لنگر
anchors
: لنگر
moment
لنگر
prickly a
لنگر
moments
لنگر
anchors
لنگر
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
drogue
لنگر چتری
failure moment
لنگر گسیختگی
c.q.r. anchor
لنگر خمیده
cable officer
افسر لنگر
cable party
گروه لنگر
chain cable
زنجیر لنگر
captain of the forecastle
سر گروه لنگر
fisherman's anchor
لنگر قایق
fixed end moment
لنگر گیرداری
flexural moment
لنگر خمشی
killick
لنگر سبک
shank
بازوی لنگر
sea anchor
لنگر دریا
sea anchor
لنگر چتری
sea anchor
لنگر کشتی
riding anchor
لنگر اولی
maximum moment
حداکثر لنگر
maximum moment
لنگر بیشینه
moment equation
معادله لنگر
moment of inertia
لنگر جبر
resisting moment
لنگر مقاوم
mooring buoy
بویه لنگر
restraining moment
لنگر گیرداری
recoilless
بدون لنگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com