English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
fixtures لوازم برقی و لوله کشی
Other Matches
electrical metallic tubing لوله برقی فلزی
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
tackling لوازم
fitment لوازم
tackle لوازم
tackled لوازم
fixings لوازم
serviced لوازم
estovers لوازم
equipments لوازم
fittings لوازم
dixings لوازم
fitments لوازم
fixing لوازم
fitting لوازم
service لوازم
furnishings لوازم
equipment لوازم
accessories لوازم
apparatus لوازم
needments لوازم
tackles لوازم
paraphernalia اسباب لوازم
bedding لوازم تختواب
kit بسته لوازم
kits بسته لوازم
rigs لوازم لباس
rigged لوازم لباس
rig لوازم لباس
stationery لوازم التحریر
photography لوازم عکاسی
geared اسباب لوازم
gears اسباب لوازم
tackling لوازم کار
gear اسباب لوازم
tackles لوازم کار
tackled لوازم کار
tackle لوازم کار
accessories لوازم یدکی
utensils لوازم اشپزخانه
utensil لوازم اشپزخانه
accessory لوازم یدکی
accessory لوازم فرعی
accessory لوازم کمکی
personal effects لوازم شخصی
photographic accessories لوازم عکاسی
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
outfits لوازم فنی
fittings لوازم ثابت
throwing apparatus لوازم پرتاب
sanitary ware لوازم بهداشتی
Home appliances لوازم خانگی
travelling outfit لوازم سفر
fittings لوازم قایق
hairstyling accessories لوازم آرایشمو
outfit لوازم فنی
maintenance materials لوازم تعمیرات
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
tool tether لوازم مورداحتیاج
camping equipment لوازم مخصوصاردو
fire-irons لوازم بخاری
illuminating fixture لوازم روشنایی
firing accessories لوازم احتراق
spare parts list فهرست لوازم یدکی
upholstery اثاثه یا لوازم داخلی
table ware لوازم میز یا سفره
stationers فروشنده لوازم التحریر
spares stock موجودی لوازم یدکی
duffle bag کیسه لوازم شخصی
tableware لوازم میز یا سفره
accessory box جعبه لوازم یدکی
muniment وسیله دفاع لوازم
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
drawing materials لوازم نقشه کشی
dressing case جعبه لوازم ارایش
drilling fixture لوازم مته کاری
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
stationer فروشنده لوازم التحریر
outfitters فروشنده لوازم شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
fixture لوازم نصب کردنی
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
fire irons لوازم پای بخاری
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
swimming things لوازم شنا [حمام]
equipage اسباب و لوازم جنگی
bathing things لوازم شنا [حمام]
bathing gear لوازم شنا [حمام]
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
duffel لوازم واثاثه قابل حمل
duffle لوازم واثاثه قابل حمل
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
toiletry لوازم ارایش اسباب توالت
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
mountings لوازم نصب شده روی وسیله
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantry شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade لوازم وابزار کار فوت وفن
bedclothes لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
before you know it برقی
galvanic برقی
electric برقی
electrical برقی
power برقی
electricians mate برقی
powered برقی
powers برقی
powering برقی
trolly واگن برقی
chain saw اره برقی
electrify برقی کردن
cable cars تراموای برقی
cable car تراموای برقی
non electric غیر برقی
electrifying برقی کردن
chain saws اره برقی
vulcanizer جوشکار برقی
electrification برقی کردن
vacuum cleaners جاروی برقی
moving staircase پله برقی
power blower دمنده برقی
hot seat صندلی برقی
electric shocks ضربه برقی
electric shock ضربه برقی
escalator پله برقی
power turret برجک برقی
two unit system دستگاه دو برقی
three unit electrical system دستگاه سه برقی
refrigerators یخچال برقی
thermoelectric دما برقی
vulcanization جوش برقی
refrigerator یخچال برقی
vacuum cleaner جاروی برقی
power broom جاروی برقی
hot-plates اجاق برقی
moving stairway پله برقی
trolleybus اتوبوس برقی
hot-plate اجاق برقی
trolley car اتوبوس برقی
single ignition احتراق تک برقی
hot plate اجاق برقی
triple ignition احتراق سه برقی
patent leather چرم برقی
thermistor رزیستور برقی
electrical induction القای برقی
electrical energy انرژی برقی
electrical discharge تخلیه برقی
electrical conductor رسانای برقی
electrical circuit مدار برقی
electric welding جوش برقی
electric welding جوشکاری برقی
electric train ترن برقی
electric train قطار برقی
electric thermometer دماسنج برقی
electric heater بخاری برقی
electric furnace بوته برقی
electrical resistance مقاومت برقی
electrical series زوجهای برقی
foud royant a سکته برقی
eletro luminescence لومینسانس برقی
electrotype قالب برقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com