English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (2 milliseconds)
English Persian
symmetric matrix ماتریس متقارن
Other Matches
thinned وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
concurrent متقارن
simultaneous متقارن
palindromes متقارن
symmetrical متقارن
palindrome متقارن
symmetrization متقارن
isochronal متقارن
homolographic متقارن
symmetric متقارن
isochronous متقارن
polarizing متقارن کردن
polarizes متقارن کردن
summetrical defence دفاع متقارن
polarize متقارن کردن
polarising متقارن کردن
asymmetrical غیر متقارن
polarises متقارن کردن
centrosymmetric متقارن مرکزی
symmetry vibration ارتعاش متقارن
bilateral متقارن الطرفین
axisymmetric متقارن محوری
axially symmetric متقارن محوری
symmetry stretching کشش متقارن
symmetry substance ماده متقارن
symmetrical system جریان متقارن
symmetrical distribution توزیع متقارن
symmetric list لیست متقارن
symmetric هم اندازه متقارن
symmetry top فرفرهای متقارن
polarised متقارن کردن
symmetrize متقارن ساختن
timed متقارن ساختن
time متقارن ساختن
zygomorphic متقارن الطرفین
equilateral ازدوطرف متقارن
turkish knot گره متقارن
syzygy جفت متقارن
times متقارن ساختن
symmetry double bond پیوند دوگانه متقارن
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
symmetrical pawn structure ساختمان پیادهای متقارن
balanced transmission line سیم انتقال متقارن
holohedral دارای بلورهای متقارن
subcordate بشکل قلب غیر متقارن
radiosymmetrical دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
homocercal دارای دم قرینه متقارن الذنب
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
isocline دارای شیب متقارن ومساوی
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
anisometric دارای قسمتهای غیر متقارن
polar دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
cypher [حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Gulli motife [نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
matrix ماتریس
z matrix ماتریس "زد"
lattice matrix ماتریس
matrixes ماتریس
die ماتریس
residual matrix ماتریس مازاد
scalar ماتریس یک عنصری
order of matrix مرتبه ماتریس
null matrix ماتریس صفر
null matrix ماتریس تهی
nonsingular matrix ماتریس ناتکین
transpose matrix ماتریس برگردان
triangular matrix ماتریس مثلثی
unit matrix ماتریس واحد
matrix ماتریس [ریاضی]
square matrix ماتریس مربعی
square matrix ماتریس مربع
singular matrix ماتریس تکین
singular matrix ماتریس ویژه
singular matrix ماتریس منفرد
y matrix ماتریس ایگرگ
nonsingular matrix ماتریس عادی
boolean matrix ماتریس بولی
impedance matrix ماتریس امپدانس
identity matrix ماتریس واحد
factor matrix ماتریس عاملی
drawing die ماتریس کششی
dot matrix ماتریس نقطهای
diagonal matrix ماتریس قطری
correlation matrix ماتریس همبستگی
core matrix ماتریس چنبرهای
incidence matrix ماتریس تلاقی
minor of matrix کهاد ماتریس
nonsingular matrix ماتریس ناویژه
matrix algebra جبر ماتریس
inverse matrix ماتریس عکس
invert matrix ماتریس معکوس
leontief matrix ماتریس لئونتیف
the transpose of a matrix ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
identity matrix ماتریس همانی [ریاضی]
invertible matrix ماتریس وارون [ریاضی]
matrix multiplication ضرب ماتریس [ریاضی]
matrix جای پیدایش ماتریس
matrixes جای پیدایش ماتریس
Jacobi matrix ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
triangular matrix ماتریس مثلثی [ریاضی]
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
singular matrix ماتریس غیر عادی
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
magnetic matrix memory حافظه ماتریس مغناطیسی
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
upper triangular matrix ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
elements یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
element یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
payoff matrix ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
multivariable multimethod matrix ماتریس چند متغیری- چندروشی
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
scalar مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
transpose matrix ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
thermal کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportions متناسب کردن متقارن کردن
proportion متناسب کردن متقارن کردن
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
thermal نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Herati pattern طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com