English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
trigger ماشه اسلحه
triggered ماشه اسلحه
triggers ماشه اسلحه
Other Matches
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
triggers ماشه
trigger ماشه
triggered ماشه
triggerman ماشه کش
pincer ماشه
pinchers ماشه
hammered ماشه چخماق
hammers ماشه چخماق
triggers ماشه تفنگ
triggering ماشه کشی
trigger ماشه تفنگ
percussion lock ماشه تفنگ
hammer ماشه چخماق
gun cotton طناب ماشه
triggered ماشه تفنگ
firing pin سوزن ماشه
trigger squeeze کشیدن ماشه
trigger bar اهرم ماشه
trigger bar میله ماشه
trigger control تنظیم با ماشه
trip چکانیدن ماشه
tripped چکانیدن ماشه
trips چکانیدن ماشه
slackest قوزک اول ماشه
triggers چرخ نگهدار ماشه
slacks قوزک اول ماشه
hair trigger ماشه دوم تفنگ
slack قوزک اول ماشه
triggered چرخ نگهدار ماشه
sears گیر در ماشه تفنگ
squeeze off تیراندازی با فشار ماشه
trigger squeeze فشار دادن ماشه
trigger چرخ نگهدار ماشه
sear گیر در ماشه تفنگ
seared گیر در ماشه تفنگ
triggered spark gap دهانه جرقه ماشه دار
activate چکانیدن ماشه جنگ افزار
activates به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
bare handed بی اسلحه
weapon اسلحه
weapons اسلحه
armless بی اسلحه
unarmed بی اسلحه
armorer اسلحه ساز
armory اسلحه خانه
arm of precision اسلحه دقیق
d. armour اسلحه دفاع
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
weapons اسلحه حربه
shooting iron اسلحه گرم
holsters جلد اسلحه
holster جلد اسلحه
armourer اسلحه ساز
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
side arms اسلحه کمری
safety lock ضامن اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
maximum range بردنهایی اسلحه
light armed سبک اسلحه
heavy armed سنگین اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
fire arms اسلحه ی گرم
side arm اسلحه کمری
cold steel اسلحه سرد
single shot اسلحه تک تیر
thumb شستی اسلحه
weaponry اسلحه سازی
thumbs شستی اسلحه
thumbing شستی اسلحه
ordnance اسلحه ومهمات
thumbed شستی اسلحه
firearms اسلحه گرم
arm اسلحه گرم
weapon اسلحه حربه
firearm اسلحه گرم
piece اسلحه گرم
misfires گیرکردن اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
armoury اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه خانه
armouries اسلحه قوزخانه
pieces اسلحه گرم
stoppages گیر در اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
armouries اسلحه خانه
stoppage گیر در اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
to sight gun نشان کردن اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
missile اسلحه پرتاب کردنی
light infantry پیاده سبک اسلحه
lift fire زیادکردن برد اسلحه
missiles اسلحه پرتاب کردنی
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
stock دسته ابزار و اسلحه
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
velite سرباز سبک اسلحه
muzzle دهانه لوله اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
muzzling دهانه لوله اسلحه
magazine مخزن خشاب اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
magazines مخزن خشاب اسلحه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
poppers اسلحه صدا دار
hold up با اسلحه سرقت کردن
popper اسلحه صدا دار
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
hold-up با اسلحه سرقت کردن
armorer نگهبان اسلحه زراد
armory کارخانهء اسلحه سازی
muzzles دهانه لوله اسلحه
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
free کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
light horse سوار نظام سبک اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
bore قطر داخلی لوله اسلحه
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com