English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
Other Matches
to key a piano مایه پیانویی رادرست کردن
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
to perform a piece of music قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
jute fiber [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
dentelated دارای دندانههای ریز
scraggiest دارای دندانههای غیرمنظم
dentellated دارای دندانههای ریز
serrulate دارای دندانههای فریف
chip pocket شیار دندانههای اره
scraggy دارای دندانههای غیرمنظم
scraggier دارای دندانههای غیرمنظم
serrulated دارای دندانههای فریف
runcinate دارای دندانههای اره مانند
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
backing off عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
mechanician ماشینی
mechanized ماشینی
machine made ماشینی
mechanic ماشینی
mechanical ماشینی
mechanized data دادههای ماشینی
machine ringing زنگ ماشینی
power saw اره ماشینی
lawn sprinkler اب پاش ماشینی
robot ادم ماشینی
automaton ادم ماشینی
machinery steel فولاد ماشینی
artificial intelligence هوش ماشینی
machine shop tool ابزار ماشینی
automatons ادم ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
mechanical translator مترجم ماشینی
mechanical translation ترجمه ماشینی
mechanical production تولید ماشینی
mechanical language زبان ماشینی
mass production تولید ماشینی
mechnical ماشینی صنعتی
machine welding جوشکاری ماشینی
mechanical welding جوشکاری ماشینی
mechanisms قطعه ماشینی
mechanized ماشینی شده
drill press vise گیره ماشینی
mechanization ماشینی کردن
tufted rugs فرش ماشینی
robots ادم ماشینی
mechanism قطعه ماشینی
factory rugs فرش ماشینی
octane سوخت ماشینی
manipulator دست ماشینی
machine tool ابزار ماشینی
machine tools ابزار ماشینی
agricultural mechanization ماشینی کردن کشاورزی
crosscut saw اره گرد ماشینی
mechanistic theory نظریه ماشینی نگری
gynoid نوع زن ادم ماشینی
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
automation ماشینی شدن تولید
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
machinery castings ریخته گری ماشینی
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
business ماشینی که در شرکت استفاده میشود
businesses ماشینی که در شرکت استفاده میشود
serviced ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
barker کارگر یا ماشینی که پوست میکند
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
ingrain فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
bordering machine ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
winepress ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
Machine- made carpets . فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
droid یک ادم ماشینی شبیه انسان
badge reader ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
appliance ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
appliances ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
pulsator ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
caloric engine ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
injection engine ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
cards ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
wringer ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
perforator ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
CNC ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
burster ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
power loom ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
robotics زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
compacting ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
dnc Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
compacted ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
reperforator ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
he is well spoken of از او تعریف می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
PRI پشتیبانی کنند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
magnetic tapes ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tape ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
the trumpets blows شیپورها صدا می کنند
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
they dispute about nothing درسرهیچ نزاع می کنند
i hear him complain میشنوم که شکایت می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
charnel house مردگان راتوده می کنند
Murray code - بیت استفاده می کنند
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
My feet hurt. پاهایم درد می کنند.
compatible با هم درست کار می کنند
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
they went to r. themselves رفتند که نامه نویسی کنند
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
Those who agree,raise their hands. موافقین دستهایشان رابلند کنند
fillister رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
collaret یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
combination مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
oleomargarine کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
nogging اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
numerical داده ذخیره شده کار می کنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com