English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
Other Matches
automatic lathe ماشین تراش خودکار
automatic coping lathe ماشین تراش خودکار
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
automatic roughing lathe ماشین تراش سایشی خودکار
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
turnery کارخانه تراش ماشین تراش
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
semiautomatic نیمه خودکار
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
turning machine ماشین تراش
automatic machine ماشین تراش
lathe ماشین تراش
automatic stub lathe ماشین تراش
milling machine ماشین تراش
lathes ماشین تراش
semiautomatic جنگ افزار نیمه خودکار
garand rifle نوعی تفنگ نیمه خودکار
duplicating lathe ماشین تراش نمونهای
turning chisel اسکنه ماشین تراش
precision lathe ماشین تراش دقیق
turning chisel قلم ماشین تراش
polishing lathe ماشین تراش پرداخت
turn گشت ماشین تراش
chuck lathe سه نظام ماشین تراش
center sleeve مرغک ماشین تراش
spindles هرزگرد ماشین تراش
spindle هرزگرد ماشین تراش
automatic lathe for taper turning ماشین تراش مخروطی
gap bridge گلویی ماشین تراش
turns گشت ماشین تراش
lathe mandrel مرغک ماشین تراش
lathe dog گیره ماشین تراش
planer machine ماشین صفحه تراش
capstan lathe ماشین تراش دوار
car wheel lathe دستگاه ماشین تراش
center lathe ماشین تراش متمرکز
full automatic lathe ماشین تراش تمام اتوماتیک
fixed center turret lathe ماشین تراش با مرکز ثابت
flat turret lathe ماشین تراش رولور تخت
polygonal turning machine ماشین تراش چند لبه
engine lathe ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
combination turret lathe ماشین تراش کاپستان مرکب
cam operated automatic lathe ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
crank shaper ماشین میل لنگ تراش
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
slater ماشین یا تیغه تراش پوست خام
saddles صفحه رنده بند ماشین تراش
saddled صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle صفحه رنده بند ماشین تراش
planer دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
automaton ماشین خودکار
automatons ماشین خودکار
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
automobiles ماشین متحرک خودکار
atm ماشین سخنگوی خودکار
automobile ماشین متحرک خودکار
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
servomechanism مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
automatic hobbing machine ماشین فرز چرخ دنده مارپیچی خودکار
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
numerical ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده
atm ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
slabber ماشین تراش تکه تکه کننده
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
submachinegun مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
parings تراش
paring iron سم تراش
butteris سم تراش
scart تراش
paring تراش
excoriation تراش
exfoliaion تراش
erasement تراش
paring knife سم تراش
shaves تراش
rasure تراش
erasion تراش
shaved تراش
shave تراش
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
chasers قلم تراش
scratching تراش چرکنویس
dredger دستگاه کل تراش
graze اتش تراش
grazed تیر تراش
lathe چرخ تراش
grazes تیر تراش
grazes اتش تراش
chaser قلم تراش
dredgers دستگاه کل تراش
scratches تراش چرکنویس
graze تیر تراش
tool قلم تراش
scratched تراش چرکنویس
scratch تراش چرکنویس
grinding تراش فلز
stonecutter سنگ تراش
sculptors پیکر تراش
stonemason سنگ تراش
rasping تراش دادن
skiving tool ابزار تراش
skiving tool قلم تراش
lathes چرخ تراش
rasp تراش دادن
turntable صفحه تراش
turntables صفحه تراش
rasped تراش دادن
shaper صفحه تراش
skiver پوست تراش
rasps تراش دادن
cutters الت تراش
free cutting steel فولاد خوش تراش
turning tool قلم تراش
turning tool کارد تراش
turnery تراش کاری
turner تراش کار
grazing fire اتش تراش
gear cutter دنده تراش
cut تراش دادن
cuts تراش دادن
sculptor پیکر تراش
flat fire تیر تراش
faceted تراش دار
stripping تراش لایه رو
parer پوست تراش
wood carver چوب تراش
machining allowance تراش خور
nail files ناخن تراش
sharper مداد تراش
beadings تراش تسبیحی
machinable قابل تراش
machinability قابلیت تراش
beading تراش تسبیحی
sharpener مداد تراش
sharpeners مداد تراش
lathe tool تیغه تراش
lathe tool ابزار تراش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com