English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
automatic hobbing machine ماشین فرز چرخ دنده مارپیچی خودکار
Other Matches
worm gear دنده مارپیچی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
hobs فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
hob فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
controlled stick steering دسته دنده خودکار
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
gear grinder ماشین پرداخت چرخ دنده
bevel gear generator ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
automaton ماشین خودکار
automatons ماشین خودکار
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
automatic lathe ماشین تراش خودکار
automatic coping lathe ماشین تراش خودکار
automobiles ماشین متحرک خودکار
automobile ماشین متحرک خودکار
atm ماشین سخنگوی خودکار
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
automatic roughing lathe ماشین تراش سایشی خودکار
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
servomechanism مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
atm ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
numerical ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
barred spiral galaxy کهکشان مارپیچی مسدود کهکشان مارپیچی میله دار
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinions دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
pinioning دنده پینیون دنده لایتناهی
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
automatics خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun مسلسل خودکار یانیمه خودکار
rougher دنده دنده کننده
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
anfractuous مارپیچی
spiral مارپیچی
pinwheel مارپیچی
toroid مارپیچی
annular مارپیچی
spiralling مارپیچی
spiralled مارپیچی
spiraled مارپیچی
spirals مارپیچی
sinuous مارپیچی
spiraling مارپیچی
gyroidal مارپیچی
helical مارپیچی
chochleate مارپیچی
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
snakes مارپیچی بودن
helical structure ساختار مارپیچی
snaked مارپیچی بودن
helicon شیپوربرنجی مارپیچی
helical spring فنر مارپیچی
helical scanning مراقبت مارپیچی
spindle stairs پلکان مارپیچی
spiral arms بازوهای مارپیچی
snake dance رقص مارپیچی
spiral drill مته مارپیچی
spiral galaxy کهکشان مارپیچی
drills مته مارپیچی
drill مته مارپیچی
snaking columns ستونهای مارپیچی
snake مارپیچی بودن
drilled مته مارپیچی
vortiginous پیچاپیچ مارپیچی
zigzags حرکت مارپیچی
zigzagging حرکت مارپیچی
zigzag حرکت مارپیچی
zigzagged حرکت مارپیچی
barley-sugar ستون مارپیچی
spiral agitator همزن مارپیچی
labyrinth پلکان مارپیچی
spiral beater همزن مارپیچی
labyrinths پلکان مارپیچی
wreath نرده پلکان مارپیچی
rivulose دارای خطوط مارپیچی
wreaths نرده پلکان مارپیچی
coil spring فنر مارپیچی شکل
spindle stairs راه پله مارپیچی
winding مارپیچی رود پیچ
weaving حرکت مارپیچی ناو
helical حلزونی شکل مارپیچی
toroid سطح ایجادشده از خط مارپیچی
helicoidal motion حرکت پیچی یا مارپیچی
helical scanning بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
snakes دارای حرکت مارپیچی بودن
double helical gear چرخ دندانه مارپیچی دوبل
whorls مارپیچی حلقه یا پیچ خوردن
whorl مارپیچی حلقه یا پیچ خوردن
snaked دارای حرکت مارپیچی بودن
snake دارای حرکت مارپیچی بودن
acyclic غیر قابل چرخش مارپیچی
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
sprocket دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
the smoke culs درد بصورت مارپیچی بالا می رود
spiral scanning مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
hyperbolic navigation ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
newels تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
snake mode روش تعقیب مارپیچی درپدافند هوایی روش پروازمارپیچی هواپیما
nautilus حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
slat دنده ها
gear دنده
strict یک دنده
slats دنده ها
geared دنده
drive دنده
drives دنده
rib دنده
dependum ته دنده
gears دنده
geap دنده
costa دنده
strictest یک دنده
stricter یک دنده
spare ribs سر دنده
hard-nosed یک دنده
transmissions جعبه دنده
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear دنده مورب
shifting lever دسته دنده
bendix دنده استارت
bendix دنده بندیکس
sprocket دنده زنجیر
spur gear دنده ملخی
transmission جعبه دنده
threads دنده پیچ
frame دنده عرضی
stave دنده بشکه
stick shift دسته دنده
cramwheel دنده مخروطی
cramwheel دنده کرامویل
cross-rib دنده ی قوس
rib گوشت دنده
rib دنده میله
cogwheel چرخ دنده
gear case جعبه دنده
cog دنده چرخ
cogs دنده چرخ
thread دنده پیچ
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
wheelwork چرخ دنده
gearing جعبه دنده
gearboxes جعبه دنده
gearbox جعبه دنده
reverse gear دنده معکوس
reverse gears دنده معکوس
gears جعبه دنده
sheaths تیزی دنده
sheath تیزی دنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com