English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
double taxation مالیات بندی مضاعف
Other Matches
double taxation مالیات مضاعف
taxation مالیات بندی مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levies مالیات بندی مالیات
levy مالیات بندی مالیات
levies مالیات بندی
levy مالیات بندی
levied مالیات بندی
levying مالیات بندی
excessive taxation مالیات بندی بیش از حد
benefit theory of taxation نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
duplexes مضاعف
duplex مضاعف
multiple مضاعف
doubled up مضاعف
double line خط مضاعف
doubled مضاعف
bilateral مضاعف
double مضاعف
double precision مضاعف
levied اخذ مالیات مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
levying اخذ مالیات مالیات
double blowing دمش مضاعف
double bond اتصال مضاعف
double word کلمه مضاعف
doubled up مضاعف نمودن
double length طول مضاعف
double beam پرتو مضاعف
double junction اتصال مضاعف
double alternation تناوب مضاعف
double lead screw حلزونی مضاعف
double salt ملح مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double length با طول مضاعف
double precision دقت مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double dissociation گسست مضاعف
double diode دیود مضاعف
double density تراکم مضاعف
double density چگالی مضاعف
double مضاعف نمودن
double refraction شکست مضاعف
doubled مضاعف نمودن
double cropping کشت مضاعف
two throw ladder پلکان مضاعف
peak to peak voltage ولتاژ مضاعف
double image تصویر مضاعف
double salt نمک مضاعف
dual nationality تابعیت مضاعف
doubleword کلمه مضاعف
doubliy بطور مضاعف
doubly linked با پیوند مضاعف
duplexing مضاعف کردن
duplexing مضاعف سازی
dual density تراکم مضاعف
duplex console پیشانه مضاعف
duplex computer کامپیوتر مضاعف
bilateral observation دیدبانی مضاعف
fiddle blocks قرقره مضاعف
birefringence انکسار مضاعف
birefringence شکست مضاعف
doubled columns ستونهای مضاعف
double counting محاسبه مضاعف
double decomposition تجزیه مضاعف
binary جفتی مضاعف
double linked list لیست پیوندی مضاعف
double piston engine موتور پیستون مضاعف
electrical double layer لایه مضاعف الکتریکی
double hardening سخت گردانی مضاعف
double entry دفتر داری مضاعف
oversrike چاپ مضاعف دخشه
double irradiation technique روش تاباندن مضاعف
double blind method روش بی نام مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double contact lamp لامپ با اتصال مضاعف
double density recording ضبط تراکم مضاعف
double beam شعاع مضاعف نور
double triode لامپ تریود مضاعف
doubled pawns پیادهای مضاعف شطرنج
double tape نوار مساحی مضاعف
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
double filament lamp لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
alum سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
addend عدد مضاعف عددافزوده شده
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
polyene ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
double buffering روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
gabelle مالیات
impost مالیات
gabel مالیات
Scot مالیات
taxed مالیات
tax مالیات
sess مالیات
taxation مالیات
tithing مالیات ده یک
taxes مالیات
cess مالیات
inheritance tax مالیات بر ارث
yield tax مالیات بر عایدی
sales tax مالیات بر فروش
land tax مالیات بر زمین
sales tax مالیات فروش
sale tax مالیات بر فروش
regressive taxation مالیات نزولی
kiln tax مالیات فخاری
land tax مالیات ارضی
rental tax مالیات مستغلات
land tax مالیات زمین
regressive taxation مالیات کاهنده
tax cuts کاهش مالیات
levy tax وضع مالیات
tax farmer مستاجر مالیات
wage tax مالیات بر مزد
scot-free معاف از مالیات
tax exempt معاف از مالیات
scot free معاف از مالیات
tax equation معادله مالیات
levier مالیات وصول کن
leviable وضع مالیات
tax effect اثر مالیات
leviable مالیات بستنی
wealth tax مالیات بر ثروت
direct tax مالیات مستقیم
ratepayer مالیات دهنده
assessment وضع مالیات
assessing مالیات بستن به
assesses مالیات بستن به
assessment تعیین مالیات
assesses مالیات بستن بر
ratepayers مالیات دهنده
succession duties مالیات برارث
death duty مالیات بر ارث
assessed مالیات بستن به
assessed مالیات بستن بر
assess مالیات بستن به
assess مالیات بستن بر
single tax مالیات واحد
assessment براورد مالیات
tax base ماخذ مالیات
scatt مالیات عوارض
incidence of taxation اثر مالیات
assessments براورد مالیات
assessments وضع مالیات
assessments تعیین مالیات
incidence of taxation انتقال مالیات
assessing مالیات بستن بر
shift of a tax انتقال مالیات
tax shifting انتقال مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com