Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
perdu
ماموریت مخاطره امیز
perdue
ماموریت مخاطره امیز
Other Matches
aventurous
مخاطره طلب مخاطره امیز
venturesome
مخاطره امیز
riskful
مخاطره امیز
perilous
مخاطره امیز
hazardously
بطور مخاطره امیز
venture capital
سرمایه مخاطره امیز
adventures
تجارت مخاطره امیز
riskily
بطور مخاطره امیز
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
expostulatory
سرزنش امیز تعرض امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory
تهمت امیز اتهام امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
gratulant
تهنیت امیز تبریک امیز
suasive
ترغیب امیز تحریک امیز
admonitory
نصیحت امیز توبیخ امیز
antagonistic
خصومت امیز رقابت امیز
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
death trap
پر مخاطره
risked
مخاطره
menaces
مخاطره
menaced
مخاطره
peril
مخاطره
menace
مخاطره
perils
مخاطره
hazard
مخاطره
risks
مخاطره
gadarene
در مخاطره
risking
مخاطره
venturous
پر مخاطره
risk
مخاطره
hazards
مخاطره
death traps
پر مخاطره
jeopardy
مخاطره
hazarded
مخاطره
adventure
مخاطره
risky
پر مخاطره
riskiest
پر مخاطره
riskier
پر مخاطره
adventures
مخاطره
hazarding
مخاطره
adventuress
زن مخاطره طلب
endangers
به مخاطره انداختن
imperils
در مخاطره انداختن
endanger
به مخاطره انداختن
endangering
به مخاطره انداختن
endangered
به مخاطره انداختن
risking
به مخاطره انداختن
imperil
در مخاطره انداختن
imperiled
در مخاطره انداختن
imperiling
در مخاطره انداختن
riskiness
مخاطره امیزی
safety hazard
مخاطره ایمنی
adventures
ماجرا مخاطره
imperilled
در مخاطره انداختن
risked
به مخاطره انداختن
imperilling
در مخاطره انداختن
at all hazard
با هر گونه مخاطره
precarious
<adj.>
مخاطره آمیز
adventurous
مخاطره طلب
risks
به مخاطره انداختن
risk
به مخاطره انداختن
brinkmanship
سیاست قبول مخاطره
adventure
تجارت مخاطره آمیز
venture
مخاطره معامله قماری
adventurously
باجرات مخاطره طلبی
risks
مخاطره ریسک خطر
ventures
مخاطره معامله قماری
risk
مخاطره ریسک خطر
to run the hazard
خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
risked
مخاطره ریسک خطر
ventured
مخاطره معامله قماری
to seek adventures
مخاطره جویی کردن
to take
مخاطره معامله قماری
venturing
مخاطره معامله قماری
risking
مخاطره ریسک خطر
hazarded
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
to a in
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
commission
:ماموریت
assignments
ماموریت
commissioning
:ماموریت
assignment
ماموریت
commissions
:ماموریت
mission
ماموریت
duty
ماموریت
missions
ماموریت
errand
ماموریت
errands
ماموریت
task
ماموریت
tasks
ماموریت
apostleship
ماموریت
implied task
ماموریت استنتاجی
commissions
ماموریت امریه
commissioning
ماموریت امریه
commissioning
ارتکاب ماموریت
commissions
ارتکاب ماموریت
stations
محل ماموریت
implied mission
ماموریت استنتاجی
stationed
محل ماموریت
commissions
ماموریت دادن
commissioning
ماموریت دادن
station
محل ماموریت
fire mission
ماموریت اتش
fire task
ماموریت اتش
end of mission
ماموریت تمام
combat duty
ماموریت رزمی
agencies
گماشتگی ماموریت
commission
ماموریت دادن
commissioned
ماموریت دار
agency
گماشتگی ماموریت
commission
ماموریت امریه
functions
ماموریت عمل
abort
انصراف از ماموریت
commission
ارتکاب ماموریت
field duty
ماموریت رزمی
activities
ماموریت عمل
missions
وابسته به ماموریت
temporary duty
ماموریت موقت
task unit
یگان ماموریت
reinforcing
ماموریت تقویتی
political mission
ماموریت سیاسی
air mission
ماموریت هوایی
mission
وابسته به ماموریت
specified mission
ماموریت تصریحی
mission objectives
هدفهای ماموریت
mission time
مدت ماموریت
mission type
حاوی ماموریت
mission type
متضمن ماموریت
sea duty
ماموریت دریایی
agentship
ماموریت پیشکاری
staff duty
ماموریت ستادی
appointment quota
سهمیه ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
tour
سیاحت ماموریت
activity
ماموریت عمل
functioned
ماموریت عمل
touring
سیاحت ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
function
ماموریت عمل
permanent oppointment
ماموریت دایمی
tours
سیاحت ماموریت
postings
تعیین محل ماموریت
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
short tour
ماموریت کوتاه مدت
general support
ماموریت عمل کلی
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
confidential
دارای ماموریت محرمانه
posts
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
post-
محل ماموریت موضع
post
محل ماموریت موضع
change of station
تغییر محل ماموریت
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
task group
گروه ماموریت زمینی
posting
تعیین محل ماموریت
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com