Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (7 milliseconds)
English
Persian
agentship
ماموریت پیشکاری
Other Matches
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
chamberlainship
پیشکاری
agency
پیشکاری دفترنمایندگی
agencies
پیشکاری دفترنمایندگی
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
missions
ماموریت
duty
ماموریت
commissions
:ماموریت
errand
ماموریت
commission
:ماموریت
mission
ماموریت
errands
ماموریت
commissioning
:ماموریت
tasks
ماموریت
apostleship
ماموریت
task
ماموریت
assignments
ماموریت
assignment
ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
touring
سیاحت ماموریت
staff duty
ماموریت ستادی
tour
سیاحت ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
mission
وابسته به ماموریت
permanent oppointment
ماموریت دایمی
mission type
متضمن ماموریت
political mission
ماموریت سیاسی
air mission
ماموریت هوایی
primary mission
ماموریت اصلی
activities
ماموریت عمل
stationed
محل ماموریت
appointment quota
سهمیه ماموریت
mission time
مدت ماموریت
missions
وابسته به ماموریت
activity
ماموریت عمل
specified mission
ماموریت تصریحی
mission type
حاوی ماموریت
combat duty
ماموریت رزمی
fire mission
ماموریت اتش
fire task
ماموریت اتش
abort
انصراف از ماموریت
commissioned
ماموریت دار
reinforcing
ماموریت تقویتی
functions
ماموریت عمل
functioned
ماموریت عمل
function
ماموریت عمل
sea duty
ماموریت دریایی
implied task
ماموریت استنتاجی
implied mission
ماموریت استنتاجی
stations
محل ماموریت
station
محل ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
agencies
گماشتگی ماموریت
field duty
ماموریت رزمی
end of mission
ماموریت تمام
mission objectives
هدفهای ماموریت
commissions
ارتکاب ماموریت
commissions
ماموریت امریه
commissions
ماموریت دادن
commission
ارتکاب ماموریت
commissioning
ارتکاب ماموریت
commissioning
ماموریت امریه
commissioning
ماموریت دادن
temporary duty
ماموریت موقت
commission
ماموریت دادن
commission
ماموریت امریه
task unit
یگان ماموریت
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
general support
ماموریت عمل کلی
change of station
تغییر محل ماموریت
perdu
ماموریت مخاطره امیز
posted
محل ماموریت موضع
posts
محل ماموریت موضع
posting
تعیین محل ماموریت
postings
تعیین محل ماموریت
post-
محل ماموریت موضع
task group
گروه ماموریت زمینی
post
محل ماموریت موضع
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
confidential
دارای ماموریت محرمانه
perdue
ماموریت مخاطره امیز
short tour
ماموریت کوتاه مدت
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
to second somebody
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com