Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
Other Matches
patellate
مانند کاسه زانو
patellar
مانند کاسه زانو
scutum
کاسه زانو
kneecaps
کاسه زانو
knee pan
کاسه زانو
kneecap
کاسه زانو
patellae
کاسه زانو
patella
کاسه زانو
knee cap
کاسه زانو
kneepan
کاسه زانو
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
patellate
بشکل قاب یا دوری یاطشت
porringer
کلاه کاسه مانند
testudinate
مانند کاسه سنگ پشت
testudineous
مانند کاسه سنگ پشت
testudinarious
مانند کاسه سنگ پشت
There are wheels within wheels .
کاسه ای زیر نیم کاسه است
buckles
زانو شدن خمیدگی زانو
buckled
زانو شدن خمیدگی زانو
buckle
زانو شدن خمیدگی زانو
alpha herculis
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
cube
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
celestial lonitude
دوری
distance
دوری
inaccessibility
دوری
serials
دوری
paten
دوری
serial
دوری
patera
دوری
periodicity
دوری
cyclical
دوری
inverisimilitude
دوری
rotation
دوری
dishes
دوری
dish
دوری
farness
دوری
periodic
دوری
separation
دوری
remoteness
دوری
grail
دوری
recurring
دوری
distances
دوری
improbability
دوری
separations
دوری
goose neck
زانو
geniculation
زانو
marrow bones
زانو
pipe bend or knee
زانو
knee deep
زانو رس
marrow bone
زانو
trap
زانو
elbow
زانو
mooreup
زانو
hiza
زانو
elbows
زانو
knee
زانو
gooseneck
زانو
knee-deep
زانو رس
elbowed
زانو
knees
زانو
knapper
زانو
kneeler
زانو زن
knee high
تا زانو
dory defence
دفاع دوری
remotion
حرکت دوری
cyclic graph
گراف دوری
serial correlation
همبستگی دوری
separated
مفارقت دوری
rangefinders
دوری یاب
shuns
دوری واجتناب
shunning
دوری واجتناب
shunned
دوری واجتناب
declination
دوری ازمحوراصلی
shun
دوری واجتناب
separates
مفارقت دوری
separate
مفارقت دوری
to back out
[of]
دوری کردن
[از]
turning away
دوری واجتناب
eccentricities
دوری از مرکز
avoid
دوری کردن از
circular definition
تعریف دوری
aviod
دوری کردن از
to keep at arms length
دوری کردن از
to keep one's distance
دوری جستن
to keep one's d.
دوری کردن
to give wide berth to
دوری کردن از
that far
بان دوری
to fight shy of
دوری کردن از
avoided
دوری کردن از
avoiding
دوری کردن از
patellar
دوری وار
avoids
دوری کردن از
keep off
دوری کردن
eccentricity
دوری از مرکز
encyclic
عمومی دوری
recurring decimals
اعشار دوری
circular reasoning
استدلال دوری
circular flow
جریان دوری
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
kneeled
زانو زدن
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
hercules
زانو زده
herculis
زانو زده
tendinitis
ورم زانو
cross legged
چهار زانو
genuflection
خم کردن زانو
tendimitis
ورم زانو
kneels
زانو زدن
marrow bones
قاب زانو
genuflexion
خم کردن زانو
down on your knees
زانو بزنید
to bend the knee
خم کردن زانو
knees
زانو دارکردن
knee hole
جای زانو
genuflects
زانو خم کردن
genuflecting
زانو خم کردن
genuflected
زانو خم کردن
genuflect
زانو خم کردن
knee cap
گنده زانو
overknee
از زانو گذرنده
popliteus
ماهیچه پس زانو
popliteal tendon
پی زیر زانو
popliteal artery
شریان پس زانو
hock
ختمی پس زانو
knee
زانو دارکردن
knee joint
مفصل زانو
knee joint
زانو زانویی
knee-high
بلند تا سر زانو
kneeling position
وضعیت به زانو
knee piece
زانو بند
patella
کشکک زانو
weak-kneed
سست زانو
weak kneed
سست زانو
marrow bone
قاب زانو
kneehole
جای زانو
kneel
زانو زدن
patellae
کشکک زانو
cyclic group
گروه دوری
[ریاضی]
to keep the peace
از جنگ دوری کردن
back out
دوری کردن از موج
to avoid something
دوری کردن از
[چیزی]
He is distantly related to us .
نسبت دوری با ما دارد
circular flow of income
جریان دوری درامد
popliteal tendon
وتر پشت زانو پی
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
patellar tendon
زردپی کشکک زانو
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
hercules
بر زانو نشسته راقص
knee pain
زانو درد
[پزشکی]
avalement
حالت فنری زانو
herculis
بر زانو نشسته راقص
elusive
کسی که ازدیگران دوری میکند
elude
طفره زدن دوری کردن از
abduction
دوری از مرکز بدن قیاسی
buttress spacing
دوری محورهای پشت بندها
eluded
طفره زدن دوری کردن از
eludes
طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me .
بامن نسبت دوری دارد
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
eluding
طفره زدن دوری کردن از
cranium
کاسه سر
craniums
کاسه سر
cupule
کاسه
mazard
کاسه
messmate
هم کاسه
lump sums
یک کاسه
pappus
کاسه گل
lump sum
یک کاسه
bowl
کاسه
bowls
کاسه
in a lump sum
یک کاسه
sockets
کاسه
skull
کاسه سر
cotyla
کاسه
chalices
کاسه
chalice
کاسه
skulls
کاسه سر
calix
کاسه گل
calycle
کاسه گل
drinking cup
کاسه
crania
کاسه سر
socket
کاسه
calyx
کاسه گل
to bow one's knee or back
زانو یا کمر کسی خم شدن
to kneel
پیش کسی زانو زدن
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
kneehole
جای زانو ویادرزیر میزتحریر
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
mugwump
سیاست و حزب بازی دوری میکند
to turn one's back on somebody
از کسی دوری کردن
[اصطلاح مجازی]
yes-man
کاسه لیس
bootlicker
کاسه لیس
suck-up
کاسه لیس
brown-noser
کاسه لیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com