Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
skilled
ماهر و باتجربه
Other Matches
practiced
باتجربه
journeymen
باتجربه
practised
باتجربه
journeyman
باتجربه
thoroughbred
باتجربه کاردیده
thoroughbreds
باتجربه کاردیده
skillful
ماهر
expert
ماهر
studious
<adj.>
ماهر
experts
ماهر
neat handed
ماهر
light handed
ماهر
light footed
ماهر
knacky
ماهر
deft
ماهر
skilled
ماهر
pert
ماهر
handy
ماهر
handiest
ماهر
handier
ماهر
fine fingered
ماهر
he was neat
ماهر
skilful
ماهر
skillful Šetc
ماهر
assiduous
<adj.>
ماهر
proficient
ماهر
adept
ماهر
dextrous
ماهر
dexterous
ماهر
diligent
<adj.>
ماهر
hardworking
<adj.>
ماهر
industrious
<adj.>
ماهر
sedulous
<adj.>
ماهر
workmanlike
ماهر
adroit
<adj.>
ماهر
industrious
ماهر
wieldy
ماهر
workmanly
ماهر
scientail
ماهر علمی
versant
ماهر واستاد
water dog
شناگر ماهر
skilled worker
کارگر ماهر
journeyman
کارگر ماهر
tactical
ماهر ماهرانه
tactically
ماهر ماهرانه
skilled labour
کارگر ماهر
great
متعدد ماهر
great-
متعدد ماهر
light foot
ماهر تردست
sharpshooter
تیرانداز ماهر
greatest
متعدد ماهر
shotmaker
شوت زن ماهر
semi skilled
نیمه ماهر
semiskilled
نیمه ماهر
expert gunner
توپچی ماهر
slick
ماهر صاف
marksmen
تیرانداز ماهر
journeymen
کارگر ماهر
nattier
پاکیزه ماهر
nattiest
پاکیزه ماهر
natty
پاکیزه ماهر
master
ماهر شدن
mastered
ماهر شدن
marksman
تیرانداز ماهر
craftsmen
کارگر ماهر
slickest
ماهر صاف
flunkey
غیر ماهر
flunkeys
غیر ماهر
flunkies
غیر ماهر
flunkys
غیر ماهر
articulate
ماهر در صحبت
articulates
ماهر در صحبت
articulating
ماهر در صحبت
craftsman
کارگر ماهر
masters
ماهر شدن
understanding
مطلع ماهر
cunning
ماهر زیرکی
flunky
غیر ماهر
jimmies
ماهر دیلم
qualifies
ماهر شدن
jimmy
ماهر دیلم
qualify
ماهر شدن
understandings
مطلع ماهر
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
qualified
صلاحیت دار ماهر
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
aces
خلبان ماهر و متهور
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
ace
خلبان ماهر و متهور
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
navvies
کارگر غیر ماهر
navvy
کارگر غیر ماهر
figure skater
اسکیت باز ماهر
master
ماهر شدن در چیزی
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
reinsman
سوار کار ماهر
mastered
ماهر شدن در چیزی
masters
ماهر شدن در چیزی
gift of the gab
<idiom>
درصحبت کردن ماهر بودن
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
cradler
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
mudder
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grand Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
dogger
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
marks man
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com