Dictiornary-Farsi | مایه ستیزه خواهد شد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
it will give rise to a quarrel	مایه ستیزه خواهد شد


Other Matches

It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.	خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us	برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
bituminous binder	مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
run	دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs	دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
melee	ستیزه
disputing	ستیزه
pugilist	ستیزه جو
pugilist	ستیزه گر
xantippe	زن ستیزه جو
squabble	ستیزه
conflict	ستیزه
squabbled	ستیزه
squabbling	ستیزه
squabbles	ستیزه
scrappy	ستیزه جو
disputed	ستیزه
dispute	ستیزه
striver	ستیزه جو
squabber	ستیزه گر
disputation	ستیزه
conflicts	ستیزه
conflicted	ستیزه
quarrelsome	ستیزه جو
disputations	ستیزه
pugnacious	ستیزه گر
contestant	ستیزه جو
contestants	ستیزه جو
scrappier	ستیزه جو
scrappiest	ستیزه جو
disputes	ستیزه
xanthippe	زن ستیزه جو
contretemps	ستیزه
altercation	ستیزه
altercations	ستیزه
dissentious	ستیزه گر
disputative	ستیزه جو
disputatious	ستیزه جو
contentious	ستیزه جو
by the ears	در ستیزه
barratry	ستیزه جو
contention	ستیزه
contentions	ستیزه
strife	ستیزه
quarrels	دعوا ستیزه
militated	ستیزه کردن
squabbling	ستیزه کردن
squabbles	ستیزه کردن
controversies	جدال ستیزه
squabbled	ستیزه کردن
currishness	ستیزه جویی
melec	منافره ستیزه
intractable	خیره سر ستیزه جو
militates	ستیزه کردن
militating	ستیزه کردن
contended	ستیزه کردن
militate	ستیزه کردن
antagonise	ستیزه کردن
altercate	ستیزه کردن
shrews	زن ستیزه جو پتیاره
quarrelsomeness	ستیزه جوئی
shrew	زن ستیزه جو پتیاره
quarrelling	ستیزه کردن
quarrelling	دعوا ستیزه
quarrelled	ستیزه کردن
quarrelled	دعوا ستیزه
quarreling	دعوا ستیزه
quarreled	ستیزه کردن
quarreled	دعوا ستیزه
quarrels	ستیزه کردن
quarrel	ستیزه کردن
quarrel	دعوا ستیزه
contends	ستیزه کردن
disputatiousness	ستیزه جویی
contend	ستیزه کردن
squabble	ستیزه کردن
controversy	جدال ستیزه
pugnacity	ستیزه جویی
quarelsomeness	ستیزه جوئی
termagancy	ستیزه جویی
rooster	ادم ستیزه جو
roosters	ادم ستیزه جو
quarreling	ستیزه کردن
contests	ستیزه کردن مشاجره
contending	ستیزه کننده مخالف
quarrelsomely	از روی ستیزه جوئی
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
currish	ستیزه جو غرغر کننده
contested	ستیزه کردن مشاجره
contesting	ستیزه کردن مشاجره
contest	ستیزه کردن مشاجره
shrewishly	از روی ستیزه جویی
scrappiness	اوراق شدگی ستیزه جویی
that fauit will right itself	خواهد شد
twill _	ان خواهد
it will manifest it self	اشکار خواهد شد
it askes for attention	دقت می خواهد
he will go	خواهد رفت
the secret will open to me	خواهد گردید
he shall go	خواهد رفت
It wI'll get us into trouble.	ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water.	گل از بی آبی خشک خواهد شد
it will manifest it self	معلوم خواهد گشت
It wI'll prove to be to your disadvantage.	بضررت تمام خواهد شد
The tree wI'll die .	درخت خشک خواهد شد
Well what does he want now ?	خوب حا لاچه می خواهد ؟
the truth will out . <proverb>	یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll survive . She wI'll pull through.	زنده خواهد ماند
She wI'll gradually soften .	تدریجا" نرم خواهد شد
It wI'll clear up by morning .	تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.	مثل سگ پشیمان خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade.	رنگش خواهد رفت
It wI'll overtake (befall) everyone.	دامنگیر همه خواهد شد
do as you please	هر چه دلتان می خواهد بکنید
i know that he will come	من میدانم که او خواهد امد
the lord will provide	خداوسیله خواهد ساخت
criterion	مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it would be preferble to	بهتر خواهد بود
Surely things wI'll turn out well for him in the end.	مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
near work	کاری که نگاه نزدیک می خواهد
There will be a delay of 8 minutes.	8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
She wI'll arrive on friday morning .	جمعه صبح وارد خواهد شد
accuracy	تعریف دقیق تر خواهد بود
he would be sure to like it	یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say	نمیفهم چرامی خواهد بماند
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.	بدجوری آبرویم خواهد رفت
sticker [guest]	مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel	نزاعی تولید خواهد کرد
What must be must be . <proverb>	آنچه باید بشود خواهد شد .
if he wishes to be a	اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it	کی پول انرا خواهد داد
Sooner or later , he wI'll find out .	دیر یا زود خواهد فهمید
who will pay for it	کی هزینه انرا خواهد پرداخت
It wI'll spoil my appetite .	اشتهایم راکور خواهد کرد
He wI'll expedite our case.	اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
genitor	مایه
motifs	مایه
wishy-washy	کم مایه
motif	مایه
wishy washy	کم مایه
thins	کم مایه
thinnest	کم مایه
germen	مایه
resource	مایه
thinners	کم مایه
thinned	کم مایه
thin	کم مایه
gravamen	مایه غم
principals	مایه
principal	مایه
low-pitched	کم مایه
stocked	: مایه
stock	: مایه
low pitched	کم مایه
output	ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success .	این کتاب خیلی گه خواهد کرد
whatsoever he doeth shall p	هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
A new government wI'll take office .	حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by	..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She wI'll never realize this wish.	این آرزو بدلش خواهد ماند
outputs	ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .	گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
cuse of a	مایه هراس
criticaster	نقاد کم مایه
cumbrous	مایه زحمت
rich lime	اهک پر مایه
disfiguration	مایه زشتی
the root of dispute	مایه نزاع
rear waistlock and forward single leg	درو با مایه از مچ پا
lee shore	مایه خطر
concretive	مایه انجماد
compressive	مایه تراکم
affrighter	مایه ترس
aggravative	مایه تشدید
surpriser	مایه حیرت
asphaltene	مایه قیری
barm	مایه ابجو
short clay	خاک کم مایه
scunner	مایه نفرت
rouser	مایه حیرت
brewer's yeast	مایه ابجو
rich mix	مخلوط پر مایه
chromaticity	فام مایه
wage funds	مایه دستمزد
principal and profit	مایه و سود
Principal and interest .	مایه وسود
staff of life	مایه حیات
petiolin	خیو مایه
molif	مایه اصلی
mitigative	مایه کاهش
meagre lime	اهک کم مایه
lean concrete	بتن کم مایه
inoculator	مایه کوب
laughingstock	مایه خنده
source	مایه مبداء
key note	مایه نما
phlogiston	مایه اتش
to tone up	کم مایه شدن
poor lime	اهک کم مایه