English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
We live in the Machine Age . ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
Other Matches
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Do you call this living ? Some life ! این هم شد زندگه ؟
To live in affluence . درنازونعمت زندگه کردن
To live from hand to mouth . دست به دهن زندگه کردن
I live in the apartment(flat) below. درآپارتمان زیری زندگه می کنم
Adventurism is the salt of life . ماجرا جوئی شور ونمک زندگه است
briefly speaking مختصر کنیم
let us be brief کوتاه کنیم
let us say فرض کنیم
let us play بازی کنیم
let us be brief مختصر کنیم
We move out on the 1st. ما یکم بارکشی می کنیم.
Let us suppose ... حالا فرض کنیم که ...
let ab be equal to cd فرض کنیم ab با cd برابرباشد
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
peach and straddle بالا می کشیم وخرابش می کنیم
let us make a p for home کوشش کنیم زودبخانه برسیم
I want to swim ,are you on ? اهلش هستی شنا کنیم ؟
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
it can be altered at pleasure هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
We should be leaving now. باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
Could you put us up for the night ? ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Lets talk man to man . بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
We should not indulge in personalities. نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
Supposing it rains , what shall you do ? فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
Well, now everyone's here, we can begin. خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Let's play for keeps. بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
automatons ماشین
motor- ماشین
automaton ماشین
machanist ماشین چی
freeze-up ماشین
pressmen ماشین چی
gin ماشین
plant ماشین
gins ماشین
motored ماشین
motors ماشین
motor ماشین
pressman ماشین چی
plants ماشین
engine ماشین
machine ماشین
machines ماشین
runners ماشین چی
runner ماشین چی
wheels رل ماشین
wheeling رل ماشین
wheel رل ماشین
apparatus ماشین
mill ماشین
mills ماشین
mechanisms ماشین
machined ماشین
mechanism ماشین
frictional machine ماشین مالشی
electrostatic machine ماشین الکتروستاتیکی
dry dredger ماشین حفار
dump car ماشین شهرداری
computer ماشین متفکر
edging machine ماشین لب خم کنی
enginery ماشین الات
computer ماشین حساب
electric machine ماشین الکتریکی
engine order دستور ماشین
engine man ماشین کار
cash register ماشین صندوقداری
cash registers ماشین صندوقداری
holtz machine ماشین هولتس
hood bonnet کاپوت ماشین
ignition generator دینام ماشین
lisp machine ماشین لیسپ
machinary ماشین الات
machine made ساخت ماشین
machine address نشانی ماشین
machine address آدرس ماشین
machine based مبتنی بر ماشین
machine builder ماشین ساز
machine building ماشین سازی
adder ماشین جمع
adders ماشین جمع
hydraulic machine ماشین اب بلندکنی
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
ignition switch سویچ ماشین
induction machine ماشین القایی
induction machine ماشین القائی
inductive machine ماشین القائی
infernal machine ماشین اتش زا
automatic machine ماشین تراش
learning machine ماشین فراگیر
machine capacity فرفیت ماشین
hood کاپوت ماشین
acyclic machine ماشین تک قطب
unipolar machine ماشین تک قطب
adding machine ماشین افزایشگر
machine code دستورالعملهای ماشین
ambulance car ماشین تصادفات
motorway راه ماشین رو
analytical engine ماشین تحلیلی
gearing دندههای ماشین
arithmometer ماشین حساب
comptometer ماشین حساب
automatic stub lathe ماشین تراش
accounting machine ماشین حسابداری
motorways راه ماشین رو
station wagons ماشین کبریتی
station wagon ماشین کبریتی
reapers ماشین درو
reaper ماشین درو
tank ماشین سوخت
tank باک ماشین
cropper ماشین موزنی
chauffeurs راننده ماشین
hoods کاپوت ماشین
chauffeuring راننده ماشین
machine code رمز ماشین
bare machine ماشین لخت
beading machine ماشین روکوب
chief engineer مدیر ماشین
commutating machine ماشین جابجاگری
commutator machine ماشین کموتاتودار
typing ماشین نویسی
computers ماشین الکترونیکی
computers ماشین حساب
computers ماشین متفکر
chauffeur راننده ماشین
computer ماشین الکترونیکی
dish washer ماشین طرفشویی
ditcher ماشین نهر کن
chauffeured راننده ماشین
chess machine ماشین شطرنج
belt pully فلکه ماشین
blower engine ماشین دمنده
knitting machines ماشین کش بافی
buldozer ماشین اهنگری
bumper guard سپر ماشین
calculating machine ماشین حساب
calculating machine ماشین محاسباتی
calculating machine ماشین محاسبه
calculator mode مد ماشین حساب
carfare کرایه ماشین
carload بقدرفرفیت یک ماشین
knitting machine ماشین کش بافی
donkey engine ماشین بخارکوچک
tar spraying machine ماشین قیرپاش
cl مخفف یک ماشین پر
pinball machine ماشین پینبال
pinball machines ماشین پینبال
washing machines ماشین رختشویی
aerial ladder truck ماشین آتشنشانی
for a car برای هر ماشین
typewritter ماشین نویس
weldor ماشین جوشکاری
teaching machine ماشین اموزش
teaching machine ماشین تدریس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com