Dictiornary-Farsi | متصدی تعمیر خط اهن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
plate layer	متصدی تعمیر خط اهن


Other Matches

necrologist	متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher	متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
deadlines	منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man	متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline	منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair	احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
taximan	متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
dock receipt	قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
warden	متصدی
quartermaster	متصدی
clerk	متصدی
responsible	متصدی
runner	متصدی
vacant	بی متصدی
clerks	متصدی
operator	متصدی
quartermasters	متصدی
runners	متصدی
in charge	متصدی
operator	متصدی
user	متصدی
operators	متصدی ها
operators	متصدی
users	متصدی ها
incumbents	متصدی
incumbent	متصدی
repairs	تعمیر
remaking	تعمیر
repairing	تعمیر
maintenance	تعمیر
upkeep	تعمیر
instauration	تعمیر
mending	تعمیر
renovation	تعمیر
repair	تعمیر
repaired	تعمیر
face lifting	تعمیر
serviced	تعمیر
service	تعمیر
spot repair	تعمیر در جا
operators	متصدی ماشین
operator console	پیشانه متصدی
auctioneers	متصدی حراج
auctioneers	متصدی مزایده
operator command	فرمان متصدی
auctioneer	متصدی حراج
radar man	متصدی رادار
radar operator	متصدی رادار
radarman	متصدی رادار
curators	نگهبان متصدی
turf accountants	متصدی شرطبندی
rulings	رایج متصدی
ruling	رایج متصدی
time keeper	متصدی اوقات
signalman	متصدی علائم
signal man	متصدی علائم
litter bearer	متصدی برانکارد
unattended	بدون متصدی
machine operator	متصدی ماشین
radioman	متصدی بی سیم
radio operator	متصدی بی سیم
curator	نگهبان متصدی
infirmarian	متصدی بیمارستان
auctioneer	متصدی مزایده
salespersons	متصدی فروش
salesperson	متصدی فروش
supplier	متصدی ملزومات
harbour master	متصدی بندر
groundskeeper	متصدی زمین
receivers	متصدی دریافت
receiver	متصدی دریافت
fitters	متصدی نصب
fitter	متصدی نصب
receptionist	متصدی پذیرش
ammunition handler	متصدی مهمات
freshwater king	متصدی اب شیرین کن
chartulary	متصدی بایگانی
salespeople	متصدی فروش
cataloguer	متصدی کاتالوگ
officer	مامور متصدی
operators	متصدی دستگاه
operator	متصدی ماشین
operator	متصدی دستگاه
suppliers	متصدی ملزومات
officers	مامور متصدی
cataloger	متصدی کاتالوگ
adman	متصدی اعلانات
acting	کفیل متصدی
winch driver	متصدی دوار
yard man	متصدی محوطه
aircraft repair	تعمیر هواپیما
refitted	تعمیر کردن
refits	تعمیر کردن
refit	تعمیر کردن
mends	تعمیر کردن
mended	تعمیر کردن
emergency repair	تعمیر اضطراری
refitting	تعمیر کردن
out of repair	نیازمند تعمیر
in bad repair	نیازمند تعمیر
reconditioning	تعمیر مجدد
rehashes	تعمیر کردن
rehashed	تعمیر کردن
gunner's mate	تعمیر کارتوپ
restored	تعمیر کردن
rehash	تعمیر کردن
fix	تعمیر کردن
restoring	تعمیر کردن
restores	تعمیر کردن
fixes	تعمیر کردن
restore	تعمیر کردن
field service	تعمیر در محل
reparation	تعمیر عوض
in disrepair	محتاج تعمیر
mend	تعمیر کردن
under repair	تحت تعمیر
under repair	در دست تعمیر
to patch up	تعمیر کردن
to do up	تعمیر رکدن
repaired	تعمیر کردن
under repairing	دردست تعمیر
maintenance	تعمیر و نگهداری
maintenance	نگهداری و تعمیر
patch up <idiom>	تعمیر کردن
base repair	تعمیر اساسی
serviceman	تعمیر کار
servicemen	تعمیر کار
darn [conservate]	تعمیر کردن
darner	تعمیر کننده
refashion	تعمیر کردن
over haul	تعمیر اساسی
serviced	تعمیر کردن
service	تعمیر کردن
retread process	تعمیر مجدد
repair kit	جعبه تعمیر
repair time	مدت تعمیر
patches	تعمیر کردن
patch	تعمیر کردن
repair	تعمیر کردن
serviceability	تعمیر پذیری
serviceability	قابلیت تعمیر
spot repair	تعمیر در محل
forwarder	متصدی حمل و نقل
boiler maker	متصدی دیگ بخار
fish warden	متصدی امور شیلات
church warden	متصدی دارایی کلیسا
common carrier	متصدی حمل ونقل
data entry operator	متصدی داده دهی
contracting officer	افسر متصدی پیمان
forwarding agent	متصدی حمل ونقل
my p	متصدی پیش ازمن
liftman	اسانسورچی متصدی اسانسور
majordomo	متصدی امور خانوادگی
mess treasurer	متصدی صندوق باشگاه
prothonotary	متصدی امضاء احکام
prontonotary	متصدی امضاء احکام
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
orchardman	متصدی باغ میوه
orchardist	متصدی باغ میوه
stoker	متصدی سوخت کوره
keypunch operator	متصدی منگنه زنی
teletypist	متصدی دوره نگاره
word processing operator	متصدی پردازش کلمه
watertender	متصدی مخازن اب ناو
hold captain	متصدی انبار کشتی
wagoner	متصدی حمل ونقل
titular charge daffaires	متصدی شغل سیاسی
time keeper	متصدی اوقات کار
oilking	متصدی سوخت و اب کشتی
biddy	متصدی نظافت خانه
pressman	متصدی ماشین چاپ
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
carriers	متصدی حمل و نقل
turf accountant	متصدی شرط بندی
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
officer	متصدی ضابط عدلیه
officers	متصدی ضابط عدلیه
liquidator	متصدی امورتصفیه شرکت
liquidators	متصدی امورتصفیه شرکت
pressmen	متصدی ماشین چاپ
ammunition handler	متصدی جابجایی مهمات
heater	متصدی گرم کردن
titular	متصدی دارای عنوانی
army postal clerk	متصدی پست ارتشی
carrier	متصدی حمل و نقل
heaters	متصدی گرم کردن
vamp	وصله تعمیر کردن
rebuilds	نوسازی تعمیر مجدد
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
upkeep	هزینه نگهداری و تعمیر
docks	حوضچه تعمیر ناو
docked	حوضچه تعمیر ناو
dock	حوضچه تعمیر ناو
mean time to repair	زمان میانگین تعمیر
mean repair time	زمان میانگین تعمیر
pattern generator	مولد تعمیر کار
repair pit	چاهک تعمیر اتومبیل
rebuild	نوسازی تعمیر مجدد
dry docks	محل تعمیر کشتی
dry dock	محل تعمیر کشتی