Dictiornary-Farsi | متصدی جابجایی مهمات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ammunition handler	متصدی جابجایی مهمات


Other Matches

ammunition handler	متصدی مهمات
antimateriel ammunition	مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
necrologist	متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher	متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line	صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
rightsizing	فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
tasks	جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task	جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
taximan	متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
atomic demolition munition	خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
inventory fraction	نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
ordnace	مهمات
ammunition	مهمات
munitions	مهمات
munition	مهمات
ordnance	مهمات
ammo	مهمات
displacement	جابجایی
convection	جابجایی
relocation	جابجایی
head posisioning	جابجایی هد
deplacement	جابجایی
dislocation	جابجایی
displacement ton	تن جابجایی
displeacement of water	جابجایی اب
commutation	جابجایی
handling	جابجایی
artillery ammunition	مهمات توپخانه
piggy back	کیسه مهمات
igloo space	زاغههای مهمات
load	بارگیری مهمات
loads	بارگیری مهمات
practice ammunition	مهمات مشقی
lived	مهمات جنگی
live	مهمات جنگی
caisson	صندوق مهمات
caves	زاغه مهمات
caisson	واگون مهمات
blank ammunition	مهمات مشقی
live ammunition	مهمات جنگی
munitioneer	مهمات ساز
munitions of war	مهمات جنگی
chemical ammunition	مهمات شیمیایی
inert ammunition	مهمات مشقی
inert ammunition	مهمات بی اثر
ball ammunition	مهمات مانوری
bunkers	زاغه مهمات
bunker	زاغه مهمات
blank ammunition	مهمات مانوری
cave	زاغه مهمات
magazine	انبار مهمات
ammunition carrier	مهمات بیار
ammunition carrier	خودرو مهمات کش
ammunition chest	جعبه مهمات
ammunition condition	وضعیت مهمات
ammunition credit	سهمیه مهمات
ammunition depot	انبار مهمات
ammunition dump	انبار مهمات
ammunition dump	زاغه مهمات
ammunition loading line	خط بارگیری مهمات
tracer	مهمات رسام
ammunition barricade	بستههای مهمات
ammunition lot	نوبه مهمات
ammunition pit	زاغه مهمات
fixed ammunition	مهمات ثابت
explosive ordnance	مهمات منفجره
drill ammunition	مهمات مشقی
armed ammunition	مهمات مسلح
cook off	گل کردن مهمات
ammunition trains	بنه مهمات
ammo zero	مهمات تمام
ammunition pit	چاله مهمات
ammunition identification code	کد شناسایی مهمات
service ammunition	مهمات جنگی
lot	نوبه مهمات
service ammunition	مهمات رزمی
separate loading	مهمات مجزا
separate ammunition	مهمات مجزا
magazines	انبار مهمات
inert	مهمات مشقی
tracers	مهمات رسام
shift	جابجایی مرکزقوس
cost of removal	هزینه جابجایی
shifts	جابجایی شعاعی
materials handling	جابجایی مواد
commutative law	قانون جابجایی
shift	جابجایی شعاعی
commutative	جابجایی پذیر
commutation rules	قواعد جابجایی
static relocation	جابجایی ایستا
dislocation defect	نقص جابجایی
shifts	جابجایی مرکزقوس
commutativity	جابجایی پذیری
handling of goods	جابجایی امتعه
handling of goods	جابجایی کالا
field displacement	جابجایی میدان
eluviation	جابجایی خاک
dynamic relocation	جابجایی پویا
image shift	جابجایی تصویر
doppler shift	جابجایی دوپلر
stokes shift	جابجایی استوک
doppler frequency	جابجایی دوپلر
shifted	جابجایی مرکزقوس
shifted	جابجایی شعاعی
displacement current	جریان جابجایی
commutation relation	رابطه جابجایی
alkyl shift	جابجایی الکیلی
relocation factor	ضریب جابجایی
block move	جابجایی بلوک
bimolecular displacement	جابجایی دو مولکولی
associative shift	جابجایی تداعی
angular displacement	جابجایی زاویهای
hydride shift	جابجایی هیدریدی
relocation register	ثبات جابجایی
program relocation	جابجایی برنامه
allach	جابجایی بساوشی
shift reagent	واکنشگر جابجایی
allesthesia	جابجایی بساوشی
shear displacements	جابجایی برشی
chemical shift	جابجایی شیمیایی
ammunition data card	کارت مشخصات مهمات
rack	قفسه مهمات و وسایل
ammunition point	نقطه اماد مهمات
armed ammunition	مهمات اماده انفجار
armement	مهمات کشتی جنگی
gun room	مخزن مهمات درکشتی
gunrunner	قاچاقچی اسلحه و مهمات
ammo minus	مهمات کمتر از نصف
arsenal	انبار مهمات جنگی
arsenals	انبار مهمات جنگی
destruction area	منطقه تخریب مهمات
ammunition day of supply	روز اماد مهمات
ammunition depot	محل تدارک مهمات
ammunition credit	سهمیه مهمات ذخیره
ammunition depot	محل نگهداری مهمات
ammunition lift capability	مقدورات حمل مهمات
wracks	قفسه مهمات و وسایل
wracked	قفسه مهمات و وسایل
racks	قفسه مهمات و وسایل
racked	قفسه مهمات و وسایل
ammo plus	مهمات بیش از نصف
ammunition modification	بهتر سازی مهمات
inventory lot	نوبه ذخیره مهمات
semifixed	مهمات نیمه ثابت
paracaisson	گاری مهمات کش دستی
prescribed load	بار مهمات مجاز
igloo space	زاغه بتونی مهمات
magazine space	محوطه زاغه مهمات
special ammunition	مهمات مخصوص یا ویژه
loading	بارگیری مهمات درهواپیما
ordnance	مهمات ساز وبرگ
type load	نوع مهمات هواپیما
ordnance	مربوط به اسلحه و مهمات
type load	نوع بار مهمات
lot number	شماره نوبه مهمات
shell room	انبار مهمات ناو
sand cone method	طریقه جابجایی ماسه
itineration	ازیک جابجایی دیگر
rotation	جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
commutative property	خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative law	خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative rule	خاصیت جابجایی [ریاضی]
advection	جابجایی افقی هوا
allocheiria	جابجایی بساوشی متقارن
allochiria	جابجایی بساوشی متقارن
commutative group [math.]	گروه جابجایی [ریاضی]
modular constraint	محدودیت در جابجایی تصاویر
output per unit of displacement	توان در واحد جابجایی
matrixes	جابجایی سط ر و ستون در آرایه
stock handling cost	هزینه جابجایی موجودی
translation	جابجایی [ریاضی] [فیزیک]
Abelian group [math.]	گروه جابجایی [ریاضی]
red shift	جابجایی به سوی قرمز
free movement of capital	ازادی جابجایی سرمایه
matrix	جابجایی سط ر و ستون در آرایه
cargo handling at port	جابجایی کالا در بندر
handling charges	هزینههای جابجایی کالا
blue shift	جابجایی به سوی ابی
hubble effect	جابجایی به سوی قرمز
image displacement	تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
drunkennes	خطای جابجایی یا لغزش
operators	متصدی ها
users	متصدی ها
operator	متصدی
vacant	بی متصدی
operators	متصدی
incumbents	متصدی
user	متصدی
operator	متصدی
warden	متصدی
runner	متصدی
runners	متصدی
incumbent	متصدی
quartermasters	متصدی
quartermaster	متصدی
responsible	متصدی
clerks	متصدی
clerk	متصدی
in charge	متصدی